۱۳۹۱ آذر ۲, پنجشنبه

شد ز انسانها جدا ....


شد ز انسانها جدا ....

از صدای ناله ها ، پر شد از غم در هوا
سینه ها خالی  ز مهر ، پر ولی از  ناروا
از عمل خالی شدیم ، پر شدیم از ادعا
هر کجا در جستجو ، با دعا و بی دعا

در پی یک دست پاک ، یک نگاه آشنا
ما دویدیم هر کجا ، کرده دریاها شنا
پر زدیم تا آسمان ، تا که شاید ما رها
کی رها گردیم ولی ، تا نپردازم بها

بی خبر از جهل خود ، چون نهان در ریشه ها
بر خود اما میزنیم ، هر طرف ما تیشه ها
آنچه بر یک سفره هست ، شادمانی و غذا
میشود بر دیگری ، محنت و رخت عزا

نان گران است پس چرا ، گر فقیر است نانوا
آنکه آرد دردمان ، کی دهد ما را دوا
من نمیدانم چرا ، نشنود کس یک صدا
یا چرا انسانیت ، شد ز انسانها جدا

این همه  درد و بلا ، یا صدای ناله ها
کی بیارد این میان  ، آدمیت یاد ما
گرچه داریم ناله ها ، گرچه غم هست در هوا
 گشته با هم همصدا ، تا به پا بر ناروا

ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) آبان ۱۳۹۱
شد ز انسانها جدا ....

از صدای ناله ها ، پر شد از غم در هوا
سینه ها خالی ز مهر ، پر ولی از ناروا
از عمل خالی شدیم ، پر شدیم از ادعا
هر کجا در جستجو ، با دعا و بی دعا

در پی یک دست پاک ، یک نگاه آشنا
ما دویدیم هر کجا ، کرده دریاها شنا
پر زدیم تا آسمان ، تا که شاید ما رها
کی رها گردیم ولی ، تا نپردازم بها

بی خبر از جهل خود ، چون نهان در ریشه ها
بر خود اما میزنیم ، هر طرف ما تیشه ها
آنچه بر یک سفره هست ، شادمانی و غذا
میشود بر دیگری ، محنت و رخت عزا

نان گران است پس چرا ، گر فقیر است نانوا
آنکه آرد دردمان ، کی دهد ما را دوا
من نمیدانم چرا ، نشنود کس یک صدا
یا چرا انسانیت ، شد ز انسانها جدا

این همه درد و بلا ، یا صدای ناله ها
کی بیارد این میان ، آدمیت یاد ما
گرچه داریم ناله ها ، گرچه غم هست در هوا
گشته با هم همصدا ، تا به پا بر ناروا

ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) آبان ۱۳۹۱

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر