۱۳۹۲ شهریور ۱۹, سه‌شنبه

آموزش رانندگی - تعلیم دنده عوض کردن بدون هویج


اوباما که  صدای آب هویج گرفتنش گوش همه رو کر کرده! خیلی هم خفن موتورش دائم صدای ناجور میده. حالا وزیر ارشاد روحانی را بگو یه چیزی. دنده معکوس را  خیلی ماهرانه میکشه. یک جوری از دنده چهار بر میگرده دنده یک که آب تو دل هیچکس تکون نمی خوره.
اول این هفته، بعد از تعطیل آخر هفته برگشتیم سر کارمون تو آموزشگاه. روز از نو، روزی از نو. مدیر آموزشگاه مثل همیشه نشسته بود پشت میزش با یک قیافه ای که نمی شد با یک من عسل هم قورتش داد. تا اومدم بگم آقای نجات چه خبر، گفت: برکت "رایانه" تو را به حسابت ریختن؟ با تعجب جواب دادم: ببخشید مگه "رایانه" را به حساب می ریزن؟ گفت: اه خودت رو لوس نکن. منظورم رو که میفهمی. زبونم درست  نچرخید. حالا ریختن یا نه؟
گفتم: یارانه من و اهل بیت را جرینگی ریختن. سیصد و اندی هزار تومان. حدود صد دلار برای شش نفر. حساب کردم یک سال  اگر دست بهش نزنم میتونم باهاش یک "رایانه" برای پسرم بخرم.
آقای نجات با ناراحتی سرشو تکون داد و گفت:  ولی مال ما رو نریختن. نمی دونم چی شده. یعنی قطعش کردن؟ یا به خاطر تهدید حمله نظامی به سوریه ندادن؟
گفتم: حالا که شما خیلی هم لنگ این شندرغاز یارانه نیستین. این حرفها مال ما ضعیف و بیچاره هاس.
با عصبانیت نگاهی انداخت و گفت: حقمونه آقا. چه کم باشه چه زیاد باید بدن. در ضمن گوینده بی بی سی هم با اون همه اهن و تلپش یارانه را گفت یارانه. تو زبون دوتاش مثل هم می چرخه.
هنرجوی اول از راه رسید. به همین بهانه جلدی زدم از در دفتر بیرون تا  ادامه بحث رایانه و یارانه را با مدیر کوتاه کنم. یه وقت شر نشه.
وسطهای کار داشتم با جناب هنرجو دنده عوض کردن صحیح را تمرین می کردم. این نابغه دوران تا می گفتم دنده را بکش بالا، چندان صدای قیژ گیر بکس مادر مرده را در می آورد که گویا صد من هویج کال رو با هم ریخته توی دستگاه آب هویج گیری. گفتم: چه خبرته با با گیر بکس رو خرد کردی. درست دنده را عوض کن. یک دنده بالا رفتن که این همه سر و صدا راه انداختن نداره.
گفت: میشه یک بار دیگه اصول صحیح دنده عوض کردن را برام بگید؟  گفتم: ببین عزیزم  اول گازتو پر می کنی تا اونجا که موتور دور بگیره و بیفته به زوزه کشیدن.  بعد  پاتو میگذاری روی کلاج تا ته میگیریش، بدون اینکه در لحظه عوض کردن گاز رو کم و زیاد کنی، طوری به آرامی سر دنده را در جهت صحیح حرکت می دی که اصلا بغل دستیت هم نفهمه که انداختی توی یک دنده دیگه.
گفت: یعنی مثل باراک اوباما دیگه؟ با تعجب گفتم: باراک اوباما دیگه کجای دنده بود؟ چه ربطی داره؟ گفت: ربطی که نداره. فقط اینو که شما گفتین مثل کار هفته پیش  اوباما بود درباره سوریه. اولش تا می تونست گازش و گرفت و تاخت. گفت وقتشه یزنیم بشار اسد رو بترکونیم که شیمیائی از خودش در کرده. گازو که پر کرد و حسابی اوج گرفت. یه دفعه تازه یادش اومد که برنده جایزه صلح نوبل شده. بجائی که دنده اضافه کنه چنان با مهارت یه دنده کم کرد که جان کری هم متوجه نشد.
گفتم: نه بابا. اوباما که  صدای آب هویج گرفتنش گوش همه رو کر کرده! خیلی هم خفن موتورش دائم صدای ناجور میده. حالا وزیر ارشاد روحانی را بگو یه چیزی. خیلی ماهرانه دنده معکوس میکشه. یک جوری از دنده چهار بر میگرده دنده یک که آب تو دل هیچکس تکون نمی خوره. از ناشر کتاب  و سینماگر بگیر تا موسیقی دادن و خطاط همه رو دو هفتس گذاشته سر کار.
گفت: راستی آقا برکت فکر می کنی در زمان صدارت پسر آقای جنتی بر وزارت ارشاد  وضع مسیحی ها بهتر میشه؟
یکه خوردم. چی شد این سوال را  داره از من میکنه. خودم را زدم به اون راه. گفتم متوجه منظورت نمیشم. نگاهی به من انداخت و گفت: نترس آقا برکت من هم خودم مسیحی هستم. هاج و واج گفتم: خوب از کجا فهمیدی من مسیحی هستم؟ گفت: کتاب مقدس  توی  داشبورد را  اتفاقی دیدم.
با صدائی که از ته چاه در میومد گفتم: حالا بین خودمون بمونه ها. جلوی کسی این حرف رو نزنی ها. لبخندی زد و گفت: خیالت تخت آقا برکت. مگر ما "ادوارد اسنودن" هستیم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر