غلامعلی حداد عادل، نامزد انتخابات و عضو ائتلاف سهنفره، دیروز دوشنبه ۱۳ خرداد (۳ ژوئن) اعلام کرد: "ضرورتی برای ادامه کار ائتلاف پیشرفت وجود ندارد."
محمدباقر قالیباف، علیاکبر ولایتی و غلامعلی حداد عادل از پاییز سال گذشته اعلام کردند که در انتخابات ریاستجمهوری یکی از آنان نامزد انتخابات خواهد شد و دو نفر دیگر از او حمایت خواهند کرد.
آنها میگفتند قصد دارند با این ائتلاف نمونهای برای همکاری سیاسی در ایران بسازند. اما بسیاری از تحلیلگران از ابتدا به سرانجام این ائتلاف خوشبین نبودند.
امیر محبیان، سردبیر روزنامه رسالت، در همان روزهای آغازین شکلگیری ائتلاف سه نفره پیشبینی کرده بود: "کشتی ائتلاف به سرنوشت تایتانیک دچار خواهد شد."
ائتلاف سهنفره به کوه یخ نخورد، هیچ کدام از اعضایش هم در خطر غرق شدن نیستند، اما خود ائتلاف مطابق پیشبینی آقای محبیان به سرنوشت تایتانیک دچار شد: سر و صدای زیادی درباره ساختنش به پا شد، اما به مقصد نرسید.
هواداران سعید جلیلی میگویند او فرای دستهبندیها و گروههای رایج است؛ عضو ائتلاف ۱+مردم
از ۱+۲ تا ۱+مردم
ائتلاف سهنفره تنها ائتلاف نافرجام این دوره انتخابات ریاستجمهوری نیست. پنج نفر از چهرههای نزدیک به راست سنتی، یعنی محمدرضا باهنر، مصطفی پورمحمدی، حسن ابوترابیفرد، منوچهر متکی و یحیی آلاسحاق هم ائتلافی را تشکیل داده بودند که بنا بود یکی از آنان در انتخابات باقی بماند.
حسن ابوترابیفرد به عنوان نماینده این ائتلاف برگزیده شد، اما به غیر از او منوچهر متکی هم برای نامزدی ثبتنام کرد. در نهایت آقای ابوترابیفرد انصراف داد و آقای متکی نیز رد صلاحیت شد و اثری از ائتلاف در انتخابات باقی نماند.
به جز این، بخش زیادی از هواداران اصلاحطلبان از محمدرضا عارف و حسن روحانی میخواهند که یکی به نفع دیگری کنار برود تا آرای اصلاحطلبان بین دو نامزد پخش نشود و احتمال پیروزیشان در انتخابات پایین نیاید.
اما محمدرضا عارف که دیروز گفته بود قصدی برای کنارهگیری به نفع آقای روحانی ندارد و "تا آخر" در انتخابات باقی میماند، امروز گفته است تصمیم گیری در این مورد به عهده محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی است.
به این ترتیب در میان نامزدهای انتخاباتی نه آنچه سابقا ائتلاف سهنفره بود و نه چهرههای مورد حمایت اصلاحطلبان برآمده از حزب یا ائتلافی نیست.
سعید جلیلی، نامزدی که پشتیبانی بخشهای تندروی هواداران حکومت را دارد نیز برخلاف کامران باقری لنکرانی، نامزد جبهه پایداری، که به نفع او کنار رفت، نامزد حزب یا گروهی نیست. محسن رضایی و محمد غرضی هم چهرههایی منفردند.
به این ترتیب هیچ گروه منسجم و ائتلافی موفق نشده نامزد ویژه خود را در این انتخابات داشته باشد.
در انتخابات دور دوم شوراها 'آبادگران' پیروز شدند
تحزب
کامران متین، استاد علوم سیاسی، میگوید: "پس از انحلال حزب جمهوری اسلامی، فرهنگ سیاسی تحزب، عامدانه از بین برده شد. در جمهوری اسلامی شکل معمول سیاستورزی از طریق احزاب جاافتاده و دارای برنامههای مشخص بسیار ضعیف است. برای همین وقتی هم گروههایی به عنوان حزب به وجود میآیند، در دوری و نزدیکیشان به قدرت است که شکل میگیرند."
"به این ترتیب میثاقهای حزبی که اعضا به آن متعهد باشند و یا ایدئولوژیهایی که نیروهای یک حزب را همنظر و به هم نزدیک کند وجود ندارد و تغییرات ناگهانی در جهتگیریها و ائتلافهای سیاسی ممکن میشود."
شکست در تشکیل ائتلافهای سیاسی تجربهای محدود به انتخابات این دوره نیست.
در سال ۱۳۸۱ دومین دوره انتخابات شوراهای شهر و روستا برگزار شد. انتخاباتی که برخلاف انتخاباتهای دیگری که شورای نگهبان صلاحیت نامزدها را بررسی می کند، این وزارت کشور دولت اصلاحات بود که صلاحیت نامزدها را بررسی کرد.
طیف وسیعی از نامزدها، از اعضای نهضت آزادی گرفته تا چهرههایی چون محسن سازگارا فرصت حضور در این انتخابات را پیدا کردند. پیروز یکی از آزادترین انتخاباتهای برگزارشده در جمهوری اسلامی یکی از گروههای حاشیهای محافظهکار بود: آبادگران ایران اسلامی. گروهی از محافظهکاران که پیروزیشان در این انتخابات، به ویژه در تهران، مقدمهای برای به قدرت رساندن محمود احمدینژاد شد.
علاوه بر مشارکت پایین رایدهندگان، شمار بالای نامزدها و پراکندگی رای آنان هم از دلایلی بود که باعث شکست اصلاحطلبان و دیگر گروههای منتقد در این انتخابات شد.
اصلاحطلبان در دور دوم انتخابات ۸۴ از نامزدی حمایت کردند که پیشتر زیر حملههایشان قرار داشت
احزابی با دولت مستعجل
شکست اصلاحطلبان در انتخابات شوراهای شهر ۳ سال بعد و در انتخابات ریاست جمهوری هم تکرار شد. در این انتخابات سه نامزد اصلاحطلب حضور داشتند: مصطفی معین، مهدی کروبی و محسن مهرعلیزاده.
جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب از آقای معین حمایت میکردند، که عضو هیچکدامشان نبود. مهدی کروبی هم به رغم عضویت در مجمع روحانیون مبارز نتوانست حمایت گروههای برجسته اصلاحطلب را جلب کند.
در جناح مقابل نیز وضع به همین ترتیب بود. "شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی" که شامل برخی از سرشناسترین چهرههای محافظهکار بود، علی لاریجانی را به عنوان نامزد انتخاباتی خود معرفی کرده بود. اما جز او محمدباقر قالیباف و محمود احمدینژاد هم نامزد انتخابات شده بودند.
انتخابات با رقابت اکبر هاشمی رفسنجانی و محمود احمدینژاد به دور دوم کشیده شد، دو چهرهای که در دور اول ائتلافی جدی در حمایت از آنان شکل نگرفته بود.
چهار سال بعد از آن در میان نامزدهای ریاستجمهوری تنها مهدی کروبی برآمده از یک حزب سیاسی بود. "حزب اعتماد ملی" که خود او پس از شکست در انتخابات ۸۴ تاسیس کرده بود. البته اغلب چهرههای برجسته حامی مهدی کروبی، چون غلامحسین کرباسچی، محمدعلی ابطحی، جمیله کدیور و عباس عبدی، هیچ کدام عضو حزب او نبودند.
بعد از انتخابات ۸۸، سرکوب اعتراضات و بازداشت خانگی مهدی کروبی و همسرش، بسیاری از اعضای این حزب حمایت آشکاری از رهبر حزب خود نکردند.
"در این شرایط احزاب نه با برنامه مشخص و برآمده از پایگاه اجتماعی به خصوص، بلکه با همگرایی نسبی با یک چهره سیاسی شکل میگیرند که همین باعث میشود گروهها بتوانند همان طور که به سرعت تشکیل میشوند، به زودی هم پراکنده شوند."
'میزان رای رهبر است'
فقدان یا ضعف احزابی که قشرهای مختلف شهروندان بتوانند از طریق آنها نمایندگی سیاسی برای خواستههای خود بیابند، همزمان با قدرتگیری نهادهایی مانند سپاه پاسداران بوده که تحت کنترل رهبر ایران قرار دارند.
مصطفی تاجزاده، زندانی سیاسی، اخیرا کلیکگفته: "اقتدارگراها مجبورند به زعم خویش برای حفظ نظام، شعار جاودانه 'میزان رأی ملت است' را به 'میزان رأی رهبر است' تبدیل کنند."
کامران متین میگوید: "نفس وجود احزاب جاافتاده این تلقی را غالب میکند که اثربخشی در سیاست تنها از طریق حضور در تشکیلات حکومت میسر است."
شاید به همین دلیل باشد که در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری یکی از محورهای تبلیغات نامزدها میزان هماهنگی و یا حتی پیرویشان از آیتالله علی خامنهای است.
آقای متین معتقد است: "رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی بخشی از یک روند عمومی است که در آن چهرههای قدیمیتر جمهوری اسلامی، که نفوذ و اعتبار خود را به واسطه ارتباط با آیتالله خامنهای کسب نکردهاند به مرور حذف میشوند و چهرههای جوانتری که راحتتر توسط رهبر قابل کنترل هستند به مقامهای عالی می رسند."
"به این ترتیب دیگر شاخصهای سیاسی سابق معیار نیستند و بسیاری فکر میکنند برای موفقیت در سیاست 'مطیع ولایت بودن' شرط لازم و کافی است."
آیا این روند تمرکز قدرت به ثبات سیاسی در ایران منجر خواهد شد؟
کامران متین میگوید: "یکدست شدن قدرت استحکام عمومی حکومت را بیشتر میکند، اما در عین حال شکنندگی آن را هم بالا میبرد."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر