۱۳۹۲ مرداد ۸, سه‌شنبه

اعتراض ۴۴ زندانی سیاسی به تبعید شاهد آثار شکنجه در بدن ستار بهشتی


چکیده :عابدینی در طول دوران حبس، علی رغم محدودیت های شخصی، نسبت به تضییقات و ستم‌های که در قبال دیگر زندانیان سیاسی اعمال می‌شود، برخورد مسئولانه داشته است که یکی از بارز‌ترین آن‌ها، شهادت شجاعانه او به وجود آثار شکنجه در بدن مرحوم ستار بهشتی بود. بنابراین، این گمان بیراه نخواهد بود اگر تصور کنیم، تبعید وی عکس العمل تلاش او برای جلوگیری از پایمال شدن خون ستار بهشتی بوده است....

۴۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین در بیانیه ای به تبعید ابوالفضل عابدینی به زندان اهواز اعتراض کرده و خواستار بازگرداندن وی به زندان اوین شدند.
به گزارش کلمه، این زندانیان سیاسی در بیانیه ی خود تصریح کرده اند: عابدینی در طول دوران حبس، علی رغم محدودیت های شخصی، نسبت به تضییقات و ستم‌های که در قبال دیگر زندانیان سیاسی اعمال می‌شود، برخورد مسئولانه داشته است که یکی از بارز‌ترین آن‌ها، شهادت شجاعانه او به وجود آثار شکنجه در بدن مرحوم ستار بهشتی بود. بنابراین، این گمان بیراه نخواهد بود اگر تصور کنیم، تبعید وی عکس العمل تلاش او برای جلوگیری از پایمال شدن خون ستار بهشتی بوده است.
روز شنبه کلمه خبر داد که ابوالفضل عابدینی که در مدت حضور ستار بهشتی در بند ۳۵۰ زندان اوین شاهد علائم شکنجه های روی بدن وی بود و نزد شهریاری بازپرس تحقیق علت مرگ ستار بهشتی شهادت داده بود،ظهر امروز به زندان اهواز تبعید شد. وی بدلیل اعتراض به تبعید غیرقانونی به هنگام خروج از زندان اوین اعلام اعتصاب غذا نامحدود کرده و گفته تا زمان بازگشت به زندان اوین اعتصاب غذای خود را ادامه خواهد داد.
گزارش های پرونده ی ستار بهشتی، وبلاگ نویس منتقدی که در بازداشتگاه پلیس و تحت شکنجه جان خود را از دست داد به همراه عملکرد سیستم قضایی با افرادی که پیگیر این پرونده بوده و یا شاهد رفتار و اعمال غیر قانونی و غیر انسانی دستگاه قضایی بوده اند، حاکی از آن است که عزمی برای اصلاح این روند و پیگیری عادلانه ی این پرونده وجود ندارد و در حالی که مجرمان این پرونده بی هراس به کار خود ادامه می دهند، افرادی چون ابوالفضل عابدینی که متعهدانه به آنچه دیده بود شهادت داد به زندان اهواز تبعید می شود تا صدای هر معترضی در نطفه خفه شود.
متن این بیانیه و اسامی امضا کنندگان آن که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
شنبه این هفته ابوالفضل عابدینی زندانی جنبش سبز که قریب چهار سال است در حبس بدون مرخصی به سر می‌برد، بدون هیچ توجیه قانونی از بند ۳۵۰ زندان اوین به اهواز تبعید شد. وی به عنوان یک فعال ایراندوست، در عنفوان جوانی، صرفا به دلیل پیگیری مجدانه اهداف و منافع ملی و فعالیت‌های حقوق بشری، همچون بسیاری دیگر از کوشندگان جنبش سبز دستخوش احکام شدید و ناعادلانه شده و به دوازده و نیم سال حبس محکوم گردیده است.
عابدینی در طول دوران حبس، علی رغم محدودیت های شخصی، نسبت به تضییقات و ستم‌های که در قبال دیگر زندانیان سیاسی اعمال می‌شود، برخورد مسئولانه داشته است که یکی از بارز‌ترین آن‌ها، شهادت شجاعانه او به وجود آثار شکنجه در بدن مرحوم ستار بهشتی بود. بنابراین، این گمان بیراه نخواهد بود اگر تصور کنیم، تبعید وی عکس العمل تلاش او برای جلوگیری از پایمال شدن خون ستار بهشتی بوده است.
ما امضا کنندگان زیر ضمن تقبیح تبعید ناعادلانه و بدون توجیه ابوالفضل عابدینی، خواستار بازگشت هر چه سریع‌تر وی هستیم و از دستگاه قضایی قویا می‌خواهیم به رویه‌های جاری نسبت به زندانیان سیاسی که به طور وسیع آمیخته با احکام سنگین و تبعیدهای بی‌حساب است خاتمه دهد.
اسامی امضا کنندگان:
۱- محمد ابراهیمی
۲- حسن اسدی زیدآبادی
۳- امیر اسلامی
۴- رضا انتصاری
۵- ابراهیم بابایی
۶- مصطفی بادکوبه ای
۷- عماد بهاور
۸- امید بهروزی
۹- قربان بهزادیان نژاد
۱۰- سیدعلیرضا بهشتی شیرازی
۱۱- کامیار پارسا
۱۲- مسعود پدرام
۱۳ مهدی تاجیک
۱۴- نادر جانی
۱۵- امین چالاکی
۱۶- سیاوش حاتم
۱۷- علی خدابخش
۱۸- مهدی خدایی
۱۹- مصطفی دانشجو
۲۰- محمد داوری
۲۱- امیر خسرو دلیرثانی
۲۲- علیرضا رجایی
۲۳- محمد رضایی
۲۴- عیلرضا روشن
۲۵- سید حسین رونقی ملکی
۲۶- مصطفی ریسمان باف
۲۷- حسین زرینی
۲۸- عبدالفتاح سلطانی
۲۹- مصطفی عبدی
۳۰- فیض الله عرب سرخی
۳۱- بهزاد عرب گل
۳۲- سیامک قادری
۳۳- افشین کرم پور
۳۴- حمید کرواسی
۳۵- جعفر گنجی
۳۶- حمیدرضا مرادی
۳۷- سعید مدنی
۳۸- عبدالله مومنی
۳۹- محسن میردامادی
۴۰- نصور نقی پور
۴۱- محمد امین هادوی
۴۲- سید احمد هاشمی
۴۳- فرشید یدالهی
۴۴- محمد حسن یوسف پور

عذرخواهی وزیر نیرو از مردم/ بدهی ۱۰ هزار میلیارد تومانی میراثی برای دولت یازدهم


چکیده :وزیر نیرو با دفاع از عملکرد آبی و برقی دولت‌های نهم و دهم از تحویل وزارت نیرو به دولت آینده با بیش از 10 هزار میلیارد تومان بدهی خبر داد و اعلام کرد: صفر شدن بدهی وزارتخانه‌ها به بانک‌ها برای دولت آینده توفیق بزرگی خواهد بود....

وزیر نیرو با دفاع از عملکرد آبی و برقی دولت‌های نهم و دهم از تحویل وزارت نیرو به دولت آینده با بیش از ۱۰ هزار میلیارد تومان بدهی خبر داد و اعلام کرد: صفر شدن بدهی وزارتخانه‌ها به بانک‌ها برای دولت آینده توفیق بزرگی خواهد بود.
به گزارش مهر، مجید نامجو در نشستی خبری درباره مهمترین دستاوردهای صنعت آب و برق در دولت نهم و دهم، گفت: در طول فعالیت دولت نهم و دهم با بهره برداری از ۶۹ سد حدود ۲۰ میلیارد و ۷۳۵ میلیون متر مکعب مخزن برای ذخیره سازی آب طراحی، ساخت و ایجاد شد.
وزیر نیرو با تاکید بر اینکه در طول هشت سال گذشته تاکنون زیرساخت‌های لازم را برای تامین ‌آب شرب، کشاورزی و صنعت کشور فراهم شده است، تصریح کرد: در دولت‌های نهم و دهم همچنین ظرفیت ذخیره سازی سدها به بیش از ۵۲ میلیارد متر مکعب رسیده است.
این عضو کابینه دولت دهم، افزود:در این مدت ظرفیت نصب شده نیروگاهی کشور نیز به ۶۹ هزار و ۵۰۰ مگاوات رسیده که از این میزان بیش از ۳۱ هزار مگاوات در دولت‌های نهم و دهم ساخته شده است.
وی با یادآوری اینکه در دولت‌های نهم و دهم در بخش آب ۴۰ هزار میلیارد تومان و در بخش برق ۵۰ هزار میلیارد تومان سرمایه گذاری شده است، بیان کرد: هم اکنون چندین طرح عظیم آب و برق کشور با پیشرفت های بالا تحویل دولت آینده می شود.
عذرخواهی وزیر نیرو از مردم
وی در ادامه در خصوص آخرین وضعیت تامین آب و برق مشترکان در فصل تابستان، توضیح داد: با توجه به دمای بیش از ۴۳ درجه ای هوا در تهران و طولانی شدن پایداری این دما که بی‌سابقه بود، باید از مردم بابت صرفه‌جویی‌ها تشکر کنیم.
نامجو با اعلام اینکه در این مدت متوسط مصرف آب در تهران که در شرایط عادی ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار متر مکعب بوده به سه میلیون و ۴۰۰ هزار متر مکعب افزایش یافت، تبیین کرد: در این شرایط تلاش شد تا وضعیت پایداری در تامین‌ آب تهران ایجاد شود اما به خاطر مشکلاتی که از نظر کمبود‌ آب و افت فشار در برخی از مناطق ایجاد شد از مردم عذرخواهی می‌کنیم.
وزیر نیرو با تأکید بر ضرورت همکاری مردم و صرفه جویی در مصرف آب یادآور شد: در شرایط فعلی فشار مخازن شرایط مناسبی دارند و در سامانه های غرب و شرق تهران نیز ذخیره آب به میزان کافی وجود دارد و اگر مردم صرفه جویی کنند، مشکلی پیش نخواهد آمد.
این مقام مسئول با اشاره به رسیدن پیک مصرف برق به بیش از ۴۵ هزار مگاوات تاکید کرد: تمام نیروگاه‌های کشور در این مدت در مدار بودند و با کمی مراعات در مصرف همه مردم می توانند از خدمات برق استفاده کنند.
بدهی ۱۰ هزار میلیارد تومانی میراثی برای دولت یازدهم
این عضو کابینه دولت با اشاره به اینکه وزارت نیرو گردش مالی بسیار بالایی دارد تصریح کرد: سالانه باید پنج هزار مگاوات به ظرفیت نیروگاهی کشور اضافه شود که تحقق این هدف نیاز به سرمایه گذاری عظیمی دارد و از سوی دیگر باید به آن ایجاد زیر ساخت‌های سدسازی را هم اضافه کرد.
نامجو با یادآوری اینکه در حال حاضر میزان بدهی وزارت نیرو به بخش خصوصی حدود ۶ هزار میلیارد تومان است، اظهار داشت: با احتساب بدهی وزارت نیرو به بانکها رقم بدهی وزارت نیرو به بیش از ۱۰ هزار میلیارد تومان می رسد.
صفر کردن بدهی‌ها در دولت آینده توفیق است
وزیر نیرو با اعلام اینکه با تصویب طرح ۷۴ هزار میلیارد تومانی دولت بدهی وزارت نیرو به بانک ها صفر خواهد شد، بیان کرد: صفر شدن بدهی وزارتخانه‌ها به بانک ها برای دولت آینده توفیق بزرگی خواهد بود.
این عضو کابینه دولت دهم در پایان خاطرنشان کرد: اگر شورای نگهبان اجرایی شدن این مصوبه را تأیید کند این ظرفیت برای وزارت نیرو و سایر وزارتخانه ها ایجاد خواهد شد که بتوانیم وام بیشتری از نظام بانکی کشور برای پیشبرد پروژه ها دریافت کنیم.

«یادگاری» برای دولت جدید: سازمان های ورشکسته و بدهی های فراوان

چکیده :دکتر روحانی یک «دولت مدیون» را تحویل می‌گیرد؛ دولتی که بر اثر رفتارهای شعاری هشت سال اخیر تعهدات بسیاری در افکار عمومی جامعه ایجاد کرده است. تعهداتی که بازپرداخت آن در شرایط عادی نیز دشوار و بلکه غیرممکن است چه رسد به وضعیت کنونی اقتصادی و با روند فعلی تحریم‌ها. در بودجه سال 92 کشور، مجموع سرفصل‌های بودجه‌ای مربوط به وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بیش از 80درصد و اعتبارات مربوط به رفاه بازنشستگان بیش از 50درصد کاهش یافته است و از میزان باقیمانده نیز در حالی که باید یک‌سوم آن تا ماه جاری مصرف می‌شد، میزان مصرف اعتبار بیش از نیم بوده است. ...

علی رببعی در خصوص وضعیت اقتصادی کشور درآستانه تحویل به حسن روحانی نوشته است: دکتر روحانی یک «دولت مدیون» را تحویل می‌گیرد؛ دولتی که بر اثر رفتارهای شعاری هشت سال اخیر تعهدات بسیاری در افکار عمومی جامعه ایجاد کرده است. تعهداتی که بازپرداخت آن در شرایط عادی نیز دشوار و بلکه غیرممکن است چه رسد به وضعیت کنونی اقتصادی و با روند فعلی تحریم‌ها. در بودجه سال ۹۲ کشور، مجموع سرفصل‌های بودجه‌ای مربوط به وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بیش از ۸۰درصد و اعتبارات مربوط به رفاه بازنشستگان بیش از ۵۰درصد کاهش یافته است و از میزان باقیمانده نیز در حالی که باید یک‌سوم آن تا ماه جاری مصرف می‌شد، میزان مصرف اعتبار بیش از نیم بوده است.
وی در این یادداشت که در شرق منتشر شد، آورده است: در چنین شرایطی چگونه می‌توانیم وعده خدمات رفاهی به بازنشستگان بدهیم؟ در بخش‌های مبارزه با آسیب‌های اجتماعی نیز از نظر عددی بین ۳۰-۲۰درصد و از نظر ارزش برابری، حدود صددرصد برای سال آینده بودجه کاهش یافته است. به‌عنوان مثال، بودجه همکاری‌های بین‌المللی و فرابخشی از بخش مبارزه با موادمخدر از نظر ریالی حدود ۳۵درصد کاهش یافته اما اگر همین رقم را به دلیل ماهیت ارزی این ردیف بودجه براساس دلار حساب کنیم، نسبت به بودجه سال ۹۱ حدود ۳۰۰درصد کاهش یافته است.
وی می افزاید: این درحالی است که دولت مدعی است بدهی‌های خود به سازمان‌های تامین‌اجتماعی و بازنشستگی را پرداخته است. باید پرسید اولا اینکه چه چیزی را به جای بدهی دولت به سازمان‌های بیمه‌گر حمایتی داده‌اند؟ یک شرکت هواپیمایی را که خود پنج‌هزار نفر پرسنل مازاد دارد و حجم عظیمی از تعهدات و بدهی‌ها؟ یا فلان شرکت کشتی‌سازی را که در ۲۰سال گذشته سوددهی نداشته است؟ دولت هر شرکتی را که ضررده است به تامین‌اجتماعی و بازنشستگی کشوری واگذار کرده است. آن هم با نرخی که خود تعیین کرده و نه به نرخ رقابتی. این شرکت‌ها را به مزایده می‌گذاشتند و به دیگران می‌فروختند و ما‌به‌ازای دریافتی را به حساب تامین اجتماعی و بازنشستگی کشوری واریز می‌کردند. دوم اینکه سازمان‌های بیمه‌گر و صندوق‌های بازنشستگی ماهیت بین‌النسلی و همواره در معرض این چالش بزرگ قرار دارند که منافع نسل آینده را فدای بهبود وضعیت نسل فعلی کنند. اما دولت فعلی در راستای همان اقدامات پوپولیستی رایجش چنان تعهدات و دیونی برای صندوق‌های بازنشستگی پدید آورده که عملا ورشکسته‌اند. این صندوق‌ها، نظیر صندوق بازنشستگی کشوری حداکثر نیمی از سال توان پرداخت تعهدات خود از محل منابع خود را دارند و نیم دیگر سال تعهدات خود را به دولت منتقل می‌کنند، دولت هم از مابه‌ازای فروش نفت و دلار حقوق امروز بازنشستگان و مستمری‌بگیران را پرداخت می‌کند و دیون آن را برای دولت بعدی به یادگار می‌گذارد.
ربیعی بر این باور است: البته این سازمان‌ها و شرکت‌هایشان آنقدر بزرگ هستند که دولت سال‌هاست حاضر نیست مدیریت آن را به قانون بسپارد و برخلاف نص صریح قوانین، مدیرعامل شرکت‌ها را وزیر انتخاب می‌کند. یکی از مهم‌ترین مسوولیت‌های وزیر آینده تعاون، کار و رفاه اجتماعی این است که حداقل با بازسازی هیات‌مدیره سازمان‌های تابعه، آنها را از حالت فرمایشی فعلی بیرون آورد. نگاهی به جمعیت تحت پوشش بیمه در کشور و اطلاعات سازمان‌های بیمه‌گر، نشان می‌دهد که بیش از ۱۵۰درصد جمعیت کشور تحت پوشش بیمه قرار دارند! می‌توانید سالنامه‌های آماری کشور را مطالعه کنید. دو بیمه‌گر اصلی هر کدام مدعی‌اند بیش از نیمی از هموطنان را تحت پوشش قرار داده‌اند و بیمه روستاییان و بیمه‌های نهادهای خاص مانند نیروهای مسلح و شهرداری‌ها و صداوسیما و… که خود حدود ۲۰ صندوق و بیمه مختلف را در بر می‌گیرند نیز هر کدام ادعایی دارند. جالب اینجاست که همگی هم برنامه توسعه‌ای دارند که احتمالا کشورهای همسایه را هم تحت پوشش قرار دهند. در حالی که نهادهای مستقل کارگری هم معتقدند ۷۰‌درصد کارگران کارگاه‌های کوچک تاکنون تحت پوشش بیمه قرار نگرفته‌اند.
من معتقد نیستم تمام این آمارها غیرواقعی است بلکه، متاسفانه به دلیل بی‌نظمی و گسترش بی‌رویه و بی‌برنامه، نهادهای متولی امر حمایت‌های تامینی، بازنشستگی و درمانی همپوشانی و دوباره‌کاری‌های فراوانی دارند. به عنوان مثال، اختصاص شماره ملی کـد تامین‌اجتمـاعی (Social security code) برای تمامی شهروندان و یکپارچه‌سازی صندوق‌های بازنشستگی و بیمه‌ای جزو مسایلی است که از هدررفت منابع و همپوشانی آنها جلوگیری می‌کند. لایه «حمایت‌های اجتماعی» از لایه «بیمه‌های پایه» و لایه «بیمه‌های تکمیلی» باید به‌طور شفاف تفکیک شود. امروز برخی از سازمان‌های بیمه‌گر دولتی با صرف هزینه‌های بالا بیمه تکمیلی را نیز به اعضای خود به رایگان ارایه می‌دهند، در حالی که بخش عمده‌ای از کارمندان دولت باید برای استفاده از این خدمات هزینه پرداخت کنند. در برخی از ادارات دولتی برخلاف قانون، سالانه چهارمیلیون ریال برای بیمه تکمیلی پرسنل هزینه می‌شود. به نظر می‌رسد به همین دلیل نیز حاضر به ادغام و همسان‌سازی با بیمه خدمات درمانی و تامین اجتماعی نیستند. درحالی‌که با تفکیک بیمه پایه از بیمه تکمیلی می‌توان این بیمه و هزینه‌های آن را به اختیار بیمه‌شده گذارد و دولت را از بار هزینه‌های سرسام‌آور آن آزاد کرد.

تاکید رئیس مجلس بر 'حمایت همه جانبه' حکومت ایران از حزب الله لبنان



علی لاریجانی
علی لاریجانی تصمیم اتحادیه اروپا را "شنیع"، "فضاحت بار"، "مضحک" و "دنباله روی رعیت گونه از آمریکا" دانسته است

علی لاریجانی رئیس مجلس نهم در واکنش به قرار گرفتن شاخه نظامی حزب الله لبنان در فهرست گروه های تروریستی اتحادیه اروپا گفت: "با صدای رسا اعلام می کنیم با همه وجود از حزب الله قهرمان و مجاهد حمایت همه جانبه خواهیم کرد."
به گزارش خبرگزاری خانه ملت، آقای لاریجانی روز چهارشنبه ۲ مرداد (۲۴ ژوییه) تصمیم اتحادیه اروپا را "شنیع"، "فضاحت بار"، "مضحک" و "دنباله روی رعیت گونه از آمریکا" دانسته و افزوده که اروپایی‌ها با این کار وجهه خود را در بین مسلمانان تخریب کرده اند.


روز گذشته، کشورهای عضو اتحادیه اروپا با قبول پیشنهاد مشترک بریتانیا و هلند، تصمیم گرفتند شاخه نظامی جنبش حزب‌الله را در فهرست گروه های تروریستی قرار دهند.
علی اکبر صالحی وزیر خارجه ایران نیز دیروز تصمیم اخیر کشورهای عضو اتحادیه اروپا را "بر خلاف موازین سیاسی و حقوقی و باعث تعجب و غیرقابل قبول" خوانده و گفته بود: "اینکه به یک گروه مقاومت که علیه تجاوز و اشغالگری مبارزه کرده و حضوری قانونی با پشتوانه مردمی در حاکمیت لبنان دارد، برچسب تروریست زده شود، سست بودن مبانی منطقی این اقدام را روشن می‌کند."
علی لاریجانی در اظهارات امروز خود گفته: "این اقدام اتحادیه اروپا در حالی است که تروریست های منفور نظیر منافقین از لیست تروریست های آمریکا و برخی کشورهای غربی خارج شده اند و همزمان کنگره آمریکا و برخی کشورهای غربی اصرار دارند که به تروریست های آدم کش و افراطی در سوریه سلاح ارزانی کنند".

وی افزوده: "این اقدامات دوگانه غرب نشان می دهد که اشارات اخیر رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای در مورد غیر قابل اعتماد و غیر منطقی بودن آمریکا چقدر حکیمانه و منصفانه است."
رهبر جمهوری اسلامی ایران سه روز پیش با اشاره به اظهارات برخی مقام های آمریکایی در خصوص مذاکره با ایران گفته بود که به چنین مذاکره ای خوش‌بین نیست چون "آمریکایی‌ها غیرقابل اعتماد و غیرمنطقی هستند و در برخوردهایشان صادق نیستند."
این اظهارات دو روز پس از آن بیان می شد که ۱۳۱ نفر از اعضای مجلس نمایندگان آمریکا، که ۴۳۵ عضو دارد، در نامه ای خطاب به باراک اوباما، از رئیس جمهور آمریکا خواسته بودندکه در پی انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور ایران، با او وارد مذاکره شود.
پیش از اقدام اخیر اتحادیه اروپا علیه شاخه نظامی حزب‌الله، تعدادی از دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی از جمله آمریکا، اسرائیل، بحرین، هلند، فرانسه و شورای همکاری خلیج فارس جنبش حزب‌الله را یک سازمان تروریستی اعلام کرده و برخی دیگر، مانند فرانسه، استرالیا و بریتانیا بعضی شاخه‌ها و نهادهای وابسته به آن را مشمول این تعریف دانسته‌بودند.

در ماه‌های اخیر، حضور شبه نظامیان حزب الله و همکاری آنان با نیروهای دولتی سوریه علیه مخالفان مسلح دولت، مورد تایید قرار گرفته و اتحادیه اروپا، حکومت سوریه را به دلیل نحوه برخورد با حرکت اعتراضی در آن کشور هدف تحریم‌های اقتصادی و سیاسی قرار داده است.
تصمیم جدید اتحادیه اروپا با استقبال آمریکا مواجه شده و جی کارنی، سخنگوی دفتر رئیس جمهوری آمریکا گفت این اقدام را حاوی "پیامی صریح و روشن" در محکومیت اقدامات حزب‌الله دانسته است.
از سوی دیگر، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، با اظهار این نظر که "شاخه نظامی و سیاسی حزب‌الله دو روی یک سکه هستند" ابراز امیدواری کرده است که تصمیم اخیر اتحادیه اروپا به "اقداماتی اساسی" علیه کل این جنبش منجر شود.








نگرانی ایرانیان مقیم امارات از 'موج جدید' اخراج از این کشور


روابط دو کشور ایران و امارات متحده عربی بر سر مالکیت جزایر ایرانی تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی در خلیج فارس همواره با تنش همراه بوده است
 
 یکی از خبرگزاری های ایران از "موج تازه اخراج ایرانیان از امارات متحده عربی" خبر داده و نوشته است که برخوردهای اخیر مسئولان در امارات باعث بروز نگرانی‌هایی در جامعه ایرانیان ساکن این کشور شده است.
 به گزارش خبرگزاری مهر، علیرغم حضور حدود ۵۰۰ هزار ایرانی در این امیرنشین و فعالیت هزاران شرکت سرمایه گذاری ایرانی که ارزش آن حدود ۳۰۰ میلیارد دلار برآورد شده است، اخیرا اخباری درباره تغییر در روند صدور اجازه اقامت و فعالیت تجاری برای ایرانیان در این کشور منتشر شده است.
این نگرانی ها وقتی افزایش می یابد که در شبکه های اجتماعی امارات هم خبرهایی از اخراج قریب الوقوع دو هزار ایرانی منتشر شده است.
البته وزارت امور خارجه امارات آمار دقیقی در مورد اخراج ایرانیان از آن کشور ارائه نکرده است.
به نوشته خبرگزاری مهر، دولت امارات برای "توجیه" تصمیمات خود، اتباع برخی کشورهای دیگر از جمله عراق، پاکستان و یمن را در لیست اخراجی ها قرار داده است، ولی نکته قابل توجه در مورد جامعه ایرانی های ساکن امارات، شدت برخورد و عدم تمدید اجازه اقامت برای آنها است، به طوری که شنیده می شود "حتی نوزادانی که این روزها در خانواده های ایرانی ساکن امارات به دنیا می آیند، ممکن است بدون ویزا بمانند".
از ژانویه سال ۲۰۱۱ میلادی، مدت اقامت برخی از شهروندان خارجی در امارات از سه سال به دو سال کاهش یافت. گفته شده پس از واکنش سرکنسول هند به این تغییر، در مورد اتباع هند زمان اقامت در حد سه سال سابق ثابت ماند، اما در مورد تبعه های ایرانی "هیچ تضمینی در مورد تمدید اقامتشان در پایان دوره دو ساله وجود ندارد".
به گزارش خبرگزاری مهر، یکی دیگر از مشکلات ایرانیان مقیم امارات، نحوه برخورد با آنها در مراجعات اداری است، به طوری که در صورت مشاهده کمترین مشکلی در سوابق ایرانیان، اجازه اقامت آنها باطل می شود، در حالی که پیش از این چنین نبوده است.
همچنین به ابطال اجازه اقامت آن دسته از ایرانیانی اشاره شده است که پس از مهلت دو ساله اقامتشان، در امارات مانده اند.

در گذشته کسانی که پس از پایان دوره اجازه اقامت خود در این کشور می ماندند، "معمولا به دادگاه مراجعه می کردند و تنها در قبال پرداخت مبلغی کمتر از یک هزار درهم مشکل اقامتی خود را حل می کردند"، اما اکنون اگر اقامت بدون مجوز آنها حتی یک روز باشد، از امارات اخراج می شوند.
خبرگزاری مهر در بخش دیگری از گزارش خود نوشته است که عدم صدور اجازه اقامت دائم برای شهروندانی که سال ها در امارات اقامت داشته اند، نگرانی های جدی به خصوص برای فعالان اقتصادی ایرانی ایجاد کرده است، زیرا "در مواردی افراد پس از سه یا چهار دهه فعالیت اقتصادی در اثر یک خطای جزیی از آن کشور اخراج شده اند".
قوانین حاکم بر کسب و کار در امارات هم تجار ایرانی فعال در این کشور را با وضعیتی پیچیده رو به رو کرده است.
از جمله این موارد می توان به اجبار بر ضرورت وجود یک شریک اماراتی در دریافت جواز کسب اشاره کرد که باعث ایجاد شراکت های صوری شده است که در آنها شریک اماراتی عملا نقشی در تامین سرمایه ندارد، اما بخش عظیمی از سرمایه واحد تجاری را طبق قانون سهیم است.
در چنین مواردی، عدم تمدید اجازه اقامت شریک ایرانی می تواند در صورت بروز اختلاف میان شرکا، به معنای از دست رفتن بخش قابل توجهی از سرمایه او باشد.
روابط دو کشور ایران و امارات متحده عربی در سال های اخیر بر سر مالکیت جزایر تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی در خلیج فارس با تنش هایی همراه بوده است.
سفر محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران به جزیره ابوموسی در اواخر فروردین ماه سال جاری، باعث بالا گرفتن دور تازه ای از تنش های لفظی کم سابقه میان دو کشور شده است.
وزیر امور خارجه امارات در واکنش به سفر رئیس جمهور ایران به جزیره ابوموسی گفته بود که اختلاف بر سر جزایر خلیج فارس امنیت جهانی را تهدید می کند.
ایران بر حاکمیت بر سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک تاکید دارد و آنها را بخشی جدایی ناپذیر از خاک خود می داند و ادعای ارضی امارات متحده عربی نسبت به این جزایر را همواره رد کرده است.











اخراج ۵۰۰ ایرانی از امارات؛ موجی در راه است؟


صدها هزار ایرانی مقیم امارات متحده عربی‌اند و هزاران شرکت ایرانی در این کشور فعالیت می‌کنند


روز گذشته خبرگزاری ایسنا از "موج" اخراج ایرانیان از امارات متحده عربی خبر داد.
ایسنا می‌گوید در ماه‌های گذشته ۵۰۰ ایرانی که بعضی از آنها از ۲۵ سال پیش ساکن امارات متحده عربی بودند "بدون هیچ دلیلی" توسط وزارت امنیت امارات از این کشور اخراج شده‌اند.


خبرگزاری ایسنا این اخراج‌ها را بخشی از "پروژه اخراج شیعیان" دانسته است.
این موضوع آن قدر نگرانی ایجاد کرده که کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران قصد دارد برای بررسی آن جلسه‌ای تشکیل دهد.
حسن قشقاوی، معاون پارلمانی، کنسولی و امور ایرانیان وزارت خارجه هم گفته است که در نشست کنسولی بین ایران و امارات این مساله مورد بحث قرار خواهد گرفت.
ایرانیان یکی از بزرگترین جمعیت‌های مهاجر امارات متحده عربی را تشکیل می‌دهند و هزاران شرکت ایرانی با ده‌ها میلیارد دلار سرمایه در این کشور فعالند.
اما رابطه میان ایران و امارات خالی از تنش نبوده است. به جز مناقشه بر سر حاکمیت جزایر سه‌گانه ابوموسی و تنب کوچک و بزرگ، ایرانی‌ها گاه به گاه از "بدرفتاری" نیروهای امنیتی و انتظامی اماراتی، مخصوصا در فرودگاه‌ها، گلایه می‌کنند.

آیا ایرانیان هدفند؟

با این که اخراج‌های اخیر برای برخی نگرانی "موج برخورد" با ایرانیان را ایجاد کرده، حسین نقوی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران می‌گوید که این مسئله به واسطه تغییر قوانین امارات متحده عربی است و تنها ایرانیان را در برنمی‌گیرد و "مختص شیعیان هم نیست."

آقای نقوی گفته: "امارات متحده عربی کشوری است که اغلب فعالیت‌های خدماتی و اداری آن توسط اتباع کشورهای خارجی انجام می‌شود، لذا مقامات این کشور برای کنترل امور مسائل امنیتی، تدابیر جدیدی را اندیشیده و اجرا می‌کنند."
بنا به آمار سال ۲۰۱۰ توزیع جمعیت سازمان ملل حدود نیمی از جمعیت امارات را مهاجران خارجی تشکیل می‌دهند. از این میان تخمین زده می‌شود که ۳۰۰ هزار تا نیم میلیون ایرانی ساکن امارات باشند.
پلیس امارات و نیروهای امنیتی این کشور به سخت‌گیری مشهورند.
بیش از یک ماه و نیم پیش پلیس شارجه ۱۷۰ مهاجر غیرقانونی را بازداشت کرد. دو هفته پیش هم باز در شارجه پلیس گفته کسانی را که بروشورهای تبلیغاتی در خانه‌ها بیندازند و روی شیشه ماشین‌ها بگذارند از امارات اخراج می‌کند. این اخراج‌ها شامل صاحبان شرکتی که برایش تبلیغ شده نیز می‌شود.
داستان‌های زیادی از این دست سخت‌گیری‌ها شنیده می‌شود. با این حال مریم، ساکن دوبی، به بی‌بی‌سی فارسی می‌گوید که همان طور که حسین نقوی گفته: "برای ایرانیانی که ساکن امارات هستند و مشکل بانکی یا مشکلی با پلیس ندارند ویزا به راحتی تمدید می‌شود. اما برای کسانی که ویزای جدید می‌خواهند ویزاها بسته شده، و این فقط برای ایرانی‌ها نیست. شامل عراقی‌ها، مصری‌ها و خیلی‌های دیگر هم می‌شود."
مریم می‌گوید: "در سال‌هایی که من اینجا زندگی کرده‌ام پیش نیامده که احساس کنم به خاطر ایرانی بودنم تبعیضی علیه من اعمال شده است."








اندونزی ایران را در لیست سیاه قرار داده است


پناهجوی ایرانی در اندونزی
چند هزار ایرانی به علت ورود غیرقانونی یا ارتکاب جرایم دیگر در اندونزی بازداشت هستند


اندونزی ایران را در لیست سیاه قرار داده و دریافت روادید ورود به آن کشور را برای شهروندان ایرانی دشوارتر کرده است.
دیان ویرنجوریت، سفیر اندونزی در تهران، در گفتگو با خبرنگاران گفته است که در حال حاضر، ۵ هزار شهروند ایرانی در بازداشتگاه های اندونزی به سر می برند، ۵۰۰ ایرانی در زندان‌های اندونزی محبوس هستند و برای ۴۷ نفر ایرانی نیز به جرم قاچاق مواد مخدر، حکم اعدام صادر شده است.

قوانین اندونزی برای برخی جرایم، از جمله جرایم مرتبط با مواد مخدر، مجازات اعدام پیش بینی کرده هر چند در سال های اخیر، احکام اعدام به ندرت به اجرا گذاشته شده است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران - ایسنا - دیان ویرنجوریت گفته است که اندونزی دارای طبیعتی بکر و زیباست و هر ساله چند هزار جهانگرد ایرانی به آن کشور سفر می‌کنند اما برخی از ایرانیان، از شرایط آسان ورود به آن کشور، برای مهاجرت غیر قانونی به استرالیا سوء استفاده کرده‌اند.
وی گفته است که برخی از ایرانیان هم "با اهدافی به جز تفریح" وارد اندونزی می‌شوند.
سفیر اندونزی در این مورد گفته است که تعدادی از ایرانیان که به قصد پناهندگی به استرالیا از طریق اندونزی وارد این کشور می شوند، پول کافی ندارند و برای کسب پول لازم جهت تامین هزینه سفر قاچاق به استرالیا، توسط "افراد سودجو و فاسد" به کار گرفته می‌شوند.
به این ترتیب، این افراد علاوه بر ورود غیرقانونی به اندونزی، مرتکب جرایم دیگری نیز می‌شوند.

ایران در لیست سیاه

در مورد کسانی که در بازداشتگاه‌های اندونزی به سر می‌برند، دیان ویرنجوریت گفته است که اگر پس از تحقیقات، مشخص شود که جرم این افراد منحصر به ورود غیرقانونی به اندونزی بوده، به ایران بازگردانده می‌شوند اما در صورت ارتکاب جرایم دیگر، محاکمه و مجازات خواهند شد.
 
ایرانیان پناهجو در اندونزی
برخی ایرانیان در مرحله اول برای مهاجرت غیرقانونی به استرالیا وارد اندونزی می شوند

سفیر اندونزی در مورد تاثیر شرایط کنونی بر شرایط سفر ایرانیان به آن کشور نیز گفته است که دولت اندونزی شرایط ورود برای شهروندان ایرانی را آسان گرفته بود اما بروز مشکلات بعدی باعث شد که مقررات سختگیرانه‌تری مانند لزوم رزرو هتل یا داشتن بلیت بازگشت هواپیما را اعمال کند اما این اقدامات هم نتیجه بخش نبوده است.
به گزارش ایسنا، وی گفته است "از هر ده نفر ایرانی که به اندونزی می روند، پنج نفر باز نمی گردند."
برخی از ایرانیان برای ورود غیرقانونی به اندونزی، به کشور مالزی می‌روند و از آنجا به طور قاچاق، از طریق یکی از چند هزار جزیره تشکیل دهنده اندونزی وارد این کشور می‌شوند.
وی با یادآوری هزینه نگهداری این افراد، گفته است که دولت اندونزی مایل نیست که شهروندان کشوری به جای سفر به اندونزی برای گردشگری، برای آن کشور مشکل ایجاد کنند و به همین دلیل هم، ایران را لیست سیاه قرار داده است. علاوه بر جمهوری اسلامی ایران، کشورهای افغانستان، پاکستان و سریلانکا هم در لیست سیاه دولت اندونزی قرار دارند.
قرار گرفتن در لیست سیاه به معنی آن است که از ماه آینده، دریافت روادید سفر به اندونزی برای شهروندان ایرانی دشوارتر می شود و به جای صدور روادید در فروگاه، ایرانیان باید ویزای سفر به اندونزی را پیشاپیش از سفارت آن کشور در تهران دریافت کرده باشند.

۱۳۹۲ مرداد ۷, دوشنبه

اعتراض‌ها به صدور مجوز تاسیس دانشگاه برای محمود احمدی‌نژاد


آقای احمدی‌نژاد می‌گوید بیش از نیمی از اعضای دولت او عضو هیات علمی دانشگاه‌ها هستند
پس از آنکه گفته شد شورای عالی انقلاب فرهنگی ایران به محمود احمدی‌نژاد مجوز تاسیس دانشگاهی بین‌المللی به نام دانشگاه ایرانیان را داده است، برخی از چهره‌های فرهنگی به این موضوع اعتراض کرده و آن را مصداق "رانت" دانسته‌اند.
روز شنبه (پنجم مرداد) اعلام شد که اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در آخرین جلسه خود در دولت فعلی، ضمن تقدیر و تشکر از هشت سال فعالیت محمود احمدی‌نژاد در این شورا، به اتفاق آرا مجوز تأسیس دانشگاهی را در تهران به وی اعطا کرده‌اند.
مجوز تأسیس این دانشگاه برای شهر تهران صادر شده است و نام آن دانشگاه ایرانیان خواهد بود.
آقای احمدی نژاد دیروز (یکشنبه شش مرداد) در یک گفت‌وگوی زنده تلویزیونی در باره فعالیت هایش پس از پایان ریاست جمهوری گفت: "یکی از مهم‌ترین کارهایی که باید انجام شود، توسعه علمی کشور است که من می‌خواهم وارد این بخش شوم و وقت اصلی خود را در زمینه توسعه علمی کشور صرف کنم. برنامه من تاسیس دانشگاه بین‌المللی است که حتی از خارج از کشور هم دانشجو می‌پذیرد."
انتشار این خبر واکنش های مختلفی را از چهره های سیاسی و فرهنگی به دنبال داشته است.
عماد افروغ نماینده سابق مجلس گفت: "اینجا دو تا سئوال وجود دارد، رئیس دولت فعلی براساس چه قاعده ای این امتیاز را برای خود قائل می‌شود که بعد از اتمام دوره ریاست جمهوری خود دانشگاه راه‌اندازی کند؟ آیا این فرصت در اختیار دیگران نیز هست؟ آیا این مصداق رانت نیست؟"
"متاسفانه این مصداق رانت است، رانت هم فقط اقتصادی نیست، رانت می‌تواند فرهنگی باشد؛ البته این رانت فرهنگی درحد فرهنگی باقی نمی‌ماند و حتی به مباحث اقتصادی هم منجر می‌شود."
سعید لیلاز، روزنامه‌نگار هم در این مورد گفته است: "شأن و جايگاه رياست‌جمهوری سابق بالاتر از رياست يك دانشگاه غيرانتفاعی است."
" آقای احمدی‌نژاد و اطرافيانش در ماه‌ها و هفته‌های انتهايی دوران مسئوليت به دنبال مجوزهای فراوانی هستند كه خودشان به خودشان مي‌دهند. اين نمونه يك رانت سياسی است."
"آیا اگر احمدی‌نژاد يك فرد عادی بود به اين سرعت می‌توانست مجوز تاسيس دانشگاه بگيرد؟"
در همین حال خبرگزاری تسنیم به نقل از یک منبع آگاه خبر داده "اگر دانشگاه مدنظر آقای احمدی‌نژاد، دانشگاه خاص (مثل دانشگاه امام صادق) باشد، باید اساسنامه آن به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی و یا شورای معین شورای عالی انقلاب فرهنگی برسد."
"اگر این دانشگاه غیرانتفاعی باشد نیز، باید اعضای هیات موسس آن به تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی برسند."
در هر دو صورت، برای تصویب اساسنامه یا تایید اعضای موسس، آقای احمدی‌نژاد باید دوباره به شورای عالی انقلاب فرهنگی رجوع کند که با شروع کار دولت جدید ریاست آن با حسن روحانی خواهد بود.











علی جنتی نامزد احتمالی وزارت ارشاد دولت روحانی وعده گشایش فضا داد



علی جنتی گفته در حال آماده کردن برنامه وزارت‌اش است
علی جنتی، نامزد احتمالی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت حسن روحانی وعده داده در صورت رسیدن به وزارت "فضای فرهنگی و هنری کشور تلطیف شود تا هنرمندان بتوانند بهتر تنفس کنند."
آقای جنتی، فرزند احمد جنتی دبیر شورای نگهبان است، اما از سیاستمداران نزدیک به اکبر هاشمی رفسنجانی محسوب می شود.
او با کلیکروزنامه بهار چاپ تهران گفت و گو کرده و درباره پیشینه و برنامه اش توضحیاتی داده است.

جنتی: مسائل فکری مورثی نیست

علی جنتی در پاسخ به این سئوال که "نام فامیل شما نگرانی‌هایی به‌وجود می‌آورد و در عین‌حال شما کارنامه فرهنگی شناخته شده‌ای ندارید. اگر بخواهید خودتان را برای اهالی فرهنگ توصیف یا معرفی کنید به چه نکته‌هایی اشاره می‌کنید؟" گفته "کسانی که من را می‌شناسند و سابقه کاری مرا می‌دانند هیچ‌وقت دچار این اشتباه نمی‌شوند و می‌دانند که مسائل فکری، موروثی نیست."
آقای جنتی گفته "این‌گونه نیست که افراد به صورت ژنتیک طرز فکر و اعتقاد یکسانی داشته باشند. اهالی فرهنگ و هنر و اندیشمندان نیز قطعا بر این باورند که در اندیشه و تفکر، همه افراد از یکدیگر مستقل هستند. امیدوارم با توجه به دیدگاه‌ها ی من در حوزه‌های موسیقی، هنر، سینما و... فضای فرهنگی و هنری کشور تلطیف شود تا هنرمندان بتوانند بهتر تنفس کنند."
او به روزنامه بهار که نزدیک به اصلاح طلبان ایران است گفته "از حضور و همکاری با افراد افراطی، جناحی و تندرو پرهیز می‌کنم."
آقای جنتی در این گفت و گو یادآوری کرده که سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۷ در معاونت بین المللی وزارت ارشاد بوده و با علی لاریجانی، مصطفی میرسلیم و عطالله مهاجرانی وزاری ارشاد پیشین در دولت های اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی همکاری داشته‌ است.
علی جنتی فرزند دبیر شورای نگهبان و از سیاستمداران نزدیک به اکبر هاشمی رفسنجانی است
به گفته نامزد احتمالی وزارت ارشاد دولت آینده ایران، او سه سال به عنوان معاون امور بین‌الملل و سه سال هم به عنوان قائم‌مقام سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی فعالیت کرده است.
آقای جنتی گفته براساس پیشنهادی که به او داده‌اند، معرفی اش به مجلس به عنوان وزیر پیشنهادی فرهنگ و ارشاد اسلامی "قطعی است."
او گفته "از من برای این وزارتخانه برنامه خواسته‌اند و هم‌اکنون هم مشغول نوشتن برنامه هستم."
آقای جنتی در دوره هشت ساله ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد مدت کوتاهی معاون سیاسی وزارت کشور بود و سپس دوباره به سمت سفیر ایران در کویت منصوب شد.

در پی اوج گیری تنش لفظی میان ایران و کویت، آقای جنتی به تهران فراخوانده شد. او در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی هم سفیر ایران در کویت بود. روابط ایران و کویت در دوره سفارت آقای جنتی گرم و دوستانه بوده است.









مرگ یکی از پیروان یارسان بر اثر خودسوزی

محمد قنبری
سن آقای قنبری در گزارش‌های مختلف بین ۲۲ تا ۲۵ سال ذکر شده است


محمد قنبری، یکی از پیروان کیش یارسان (اهل حق) که دیروز در کنار مجلس شورای اسلامی در تهران دست به خودسوزی زده بود، بر اثر شدت سوختگی در بیمارستان مطهری تهران درگذشت.
دهها نفر از پیروان یارسان که از شهرهای مختلف به تهران آمده بودند از بامداد امروز یکشنبه ۶ مرداد (۲۸ ژوئیه) در مقابل بیمارستان تجمع کردند که در پی آن تدابیر امنیتی در بیمارستان مطهری و اطراف آن برقرار شد و مأموران یگان ویژه ضدشورش نیروی انتظامی در مقابل و اطراف این بیمارستان مستقر شدند.
مسئولان امنیتی حاضر در محل در مذاکره با تجمع کنندگان از آنان خواستند که محل را ترک کنند.
در کمتر از دو ماه اخیر، محمد قنبری سومین نفر از پیروان یارسان بود که جان خود را در اثر خودسوزی از دست داد. روند این خودسوزی ها در اعتراض به آنچه تبعیض در مورد پیروان یارسان و توهین به آداب و رسوم مذهبی آنان عنوان شده است، آغاز شد.
آقای قنبری از یارسانی های ترک زبان روستاهای اطراف قزوین بود و سن او در گزارش های مختلف بین ۲۲ تا ۲۵ سال ذکر شده است.
خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) دیروز به نقل از شاهدان عینی گزارش داد که محمد قنبری ساعت نه و پانزده دقیقه بامداد، بدون اینکه سخنی بر زبان بیاورد، بین ایستگاه مترو و دیوار مجلس یک بطری بنزین روی خود ریخت و خود را به آتش کشید و مأموران انتظامی و حفاظتی حاضر در محل همراه با رهگذران پس از خاموش کردن آتش، او را به بیمارستان انتقال دادند.
روزنامه بهار در گزارش خود به نقل از شاهدان عینی حادثه نوشته است که آخرین کلماتی که از محمد قنبری شنیده شده این بوده: "سوختم، سوختم، آب آب."
این روزنامه همچنین از یکی از سربازان نگهبانی مجلس نقل کرده که آقای قنبری هنگامی که خود را آتش زده بوده داد می زده: "بیکارم، بی پولم، بدبختم."
به گفته این سرباز، یک ساعت طول کشید تا آمبولانس به محل حادثه بیاید و آقای قنبری را با خود ببرد.
خودسوزی های اعتراضی پیروان یارسان پس از آن آغاز شد که ماموران زندان همدان، سبیل یکی از یارسانی های زندانی به نام کیومرث را که به دلیل مسائل خانوادگی زندانی بود، تراشیدند. این اقدام، توهین به آداب و رسوم پیروان این کیش یه شمار می رود و یکی از جوانان یارسانی همدان به نام حسن رضوی، به نشانه اعتراض در مقابل فرمانداری همدان اقدام به خودسوزی کرد.
چند روز پس از این خودسوزی، در بامداد چهاردهم خرداد (چهارم ژوئن) گذشته، یکی دیگر از پیروان یارسان به نام نیکمرد طاهری که اهل شهر صحنه کرمانشاه و ساکن ساوه بود به همدان رفت و در حالی که همراهانش از صحنه فیلمبرداری می کردند، اقدام به خودسوزی کرد و جان باخت. چند روز پس از او نیز حسن رضوی که بر اثر سوختگی در بیمارستان بستری بود جان خود را از دست داد.
طی هفته های اخیر به مناسبت چهلم این دو نفر، افرادی از پیروان یارسان محل دفن حسن رضوی در روستای پل شکسته همدان و محل دفن نیکمرد طاهری در شهر صحنه تجمع کرده و خواهان رعایت حقوق پیروان این کیش شده اند.
تجمع کنندگان در سخنانشان تأکید کرده اند که خواسته هایشان سیاسی نیست و تنها خواهان ملاقات با مسئولان برای مذاکره در جهت جلوگیری از رفتارهای توهین آمیز با پیروان یارسان و نقض حقوقشان هستند.
کیش یارسان سابقه ای بیش از هفتصدساله دارد و پیروانش که به قومیت‌های ترک، کرد و لک تعلق دارند عمدتا در غرب ایران، شرق و شمال عراق و قره باغ قفقاز ساکنند، البته شمار زیادی از پیروان این کیش هم بر اثر کوچ و مهاجرت در مناطق مختلف ایران پراکنده شده‌اند.
پیروان این کیش آداب و آیین های خود را همواره در خفا به جا آورده و در طور تاریخ همیشه از فعالیت در امور سیاسی پرهیز کرده اند با این حال، طی قرن ها شاهد موارد زیادی از فشار و آزار و اذیت بوده اند.
پس از انقلاب، فشار بر جامعه یارسان افزایش یافته و پیروان این کیش دچار محرومیت ها و تبعیض های زیادی شده اند.

فریبا پژوه آزاد شد

فریبا پژوه، روزنامه نگار که ۱۹ تیرماه در منزلش توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شده بود، امروز از بند ۲۰۹ زندان اوین آزاد شد.
به گزارش کلمه، وی که در سال ۸۸ نیز به مدت ۱۲۴ روز در بازداشت بود، یک سال حبس تعلیقی در پرونده اش دارد.
پژوه، روزنامه نگاری است که در حوزه های سیاسی و اقتصادی سابقه همکاری با خبرگزاری ایلنا و روزنامه های اعتماد، اعتماد ملی و شرق را در کارنامه اش دارد.

باتلاق نمک بختگان ۴۰۰ فلامینگو را بلعید

چکیده :تغییر مسیر پلیکان ها بعد از آن رخ داد که دریاچه بختگان به کلی خشکید و از آن جا که در بالادست این دریاچه سد ساخته شده و آب منطقه ای فارس هم از تامین حقابه مورد نیاز خودداری می کند شرایط زیست پرندگان در بختگان دیگر ممکن نیست و دو روز پیش، بیش از 400 فلامینگو در بستر دریاچه فرو رفتند. ...

خشکسالی اخیر و کوتاهی مسئولان در تامین حقابه تالاب های استان مسیر مهاجرت برخی گونه های جانوری را تغییر داده است و تازگی شماری از پلیکان های مهاجر در نزدیکی سد درود زن دیده شده اند.
تغییر مسیر مهاجرت پرندگان به سدها امکان حفاظت از آن ها را مشکل می کند در نتیجه این پرندگان در خطر شکار غیر مجاز قرار می گیرند.
به گزارش خبرجنوب، تغییر مسیر پلیکان ها بعد از آن رخ داد که دریاچه بختگان به کلی خشکید و از آن جا که در بالادست این دریاچه سد ساخته شده و آب منطقه ای فارس هم از تامین حقابه مورد نیاز خودداری می کند شرایط زیست پرندگان در بختگان دیگر ممکن نیست و دو روز پیش، بیش از ۴۰۰ فلامینگو در بستر دریاچه فرو رفتند.
محسن جعفری نژاد معاون پایش و نظارت اداره کل محیط زیست فارس در این باره به خبرنگار ما گفت: بختگان یکی از زیستگاه های اصلی پرندگان و محل زادآوری آن ها بوده است و خشک شدن بستر دریاچه باعث به دام افتادن شماری از پرنده های ارزشمند این دریاچه شد.
در عملیات نجات فلامینگوها که ۳ شبانه روز به درازا کشید بیشتر فلامینگوها نجات پیدا کرده ولی شماری از جوجه ها تلف شدند و از قرار معلوم پرنده های نجات یافته به دریاچه مهارلو منتقل شده اند. اکنون این نگرانی وجود دارد که در صورت خشکیدن مهارلو، فلامینگوها هم به نزدیکی سدها مهاجرت کنند.
جعفری نژاد با ابراز نگرانی از تغییر احتمالی مسیر مهاجرت این پرندگان افزود: مسیر مهاجرت پرندگان نهادینه است و طی سالیان از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. اگر آن ها پس از چند بار مهاجرت نتوانند در محل پیشین زندگی کنند مسیر مهاجرت خود را تغییر خواهند داد، از این رو ممکن است حفاظت از آن ها در محل جدید به سادگی امکان پذیر نباشد.
مدیر کل حفاظت از محیط زیست فارس تنها راه جلوگیری از ادامه این روند را تامین حقابه بختگان دانست.
حسینعلی ابراهیمی کارنامی ادامه داد: به خاطر تامین نشدن حقابه بختگان شاهد آسیب جدی به این زیست بوم هستیم، بنابراین همه دستگاه ها و به ویژه امور آب استان باید تکلیف قانونی خود در این باره را انجام دهند تا بیش از این تماشاگر از میان رفتن این زیستگاه و تهدیدات جدی ناشی از خشک شدن آن نباشیم.

پلیس از پلمپ ۶۷کافی‌نت در تهران خبر داد

چکیده :در ادامه ایجاد محدودیت های بیشتر برای مردم در استفاده از اینترنت، رئیس پلیس تهران بزرگ با اشاره به اجرای طرح محله محور و طرح نظارت بر عملکرد کافی‌نت‌های شهر تهران در سال 92 از برخورد با واحدهای صنفی متخلف و پلمپ آنها خبر داد. ...

در ادامه ایجاد محدودیت های بیشتر برای مردم در استفاده از اینترنت، رئیس پلیس تهران بزرگ با اشاره به اجرای طرح محله محور و طرح نظارت بر عملکرد کافی‌نت‌های شهر تهران در سال ۹۲ از برخورد با واحدهای صنفی متخلف و پلمپ آنها خبر داد.
سردار حسین ساجدی‌نیا در گفتگو باایسنا، مدعی است: در پی تخلفات متعدد و مکرر این واحدهای صنفی متخلف و همچنین تشکیل پرونده‌های گوناگون در پلیس فتای تهران بزرگ و همچنین گزارش‌های مردمی در مورد سوء استفاده این متخلفان در کافی‌نت‌های غیرمجاز پلیس تهران بزرگ ضمن اجرای طرح برخورد با کافی‌نت‌های غیرمجاز و متخلف از این صنوف بازدید کرد.
وی گفت: در این طرح مالکان کافی‌نت‌هایی که خلاف مقررات صنفی و هنجارهای اجتماعی فعالیت داشته باشند، به عنوان متخلف شناخته و واحد صنفی آنها پلمپ می‌شود.
ساجدی‌نیا تصریح کرد: در این طرح که در طول هفته گذشته اجرا شده است ماموران نظارت بر اماکن عمومی پلیس تهران بزرگ از ۳۵۲ کافی‌نت بازدید کرده‌اند که در نتیجه ۶۷ کافی‌نت به خاطر تخلفات مالکان آن پلمپ شد و تعدادی نیز اخطاریه پلمپ دریافت کرد.
وی گفت: به صاحبان تعدادی از واحدهای صنفی بازدید شده نیز تذکرات لازم داده شد.
فرمانده انتظامی تهران بزرگ ادعا کرد: طرح برخورد با کافی‌نت‌های متخلف شهر تهران در اجرای طرح امنیت محله محور و بنا به درخواست خانواده‌ها در دستور کار پلیس تهران بزرگ قرار گرفته است.
ساجدی‌نیا با این ادعا که در این طرح با کسانی که سعی در انجام اعمال خلاف قانون و اخلاق دارند، بدون اغماض برخورد خواهد شد به ایسنا گفت: کافی‌نت‌های متخلف با ارائه خدمات غیرقانونی در راه آسیب‌ رساندن به جوانان و به تبع آن خانواده‌ها حرکت می‌کنند و وظیفه پلیس است که با این متخلفان برخورد کند.

نامه پدر حسین رونقی به دادستانی: جان فرزندم در خطر است

چکیده : کلیه‌های فرزندم و جانش در خطر خواهد افتاد. مجدداً از دادستان محترم و مسئولین محترم زندان اوین و کارشناس محترم سید حسین رونقی تقاضای فوری و اقدام قانونی را خواستارم. کلیۀ مدارک پزشکی در سازمان پزشک قانونی کشور در خیابان بهشتی و پزشکی قانونی‌های دیگر تهران و دادستانی محترم و بهداری زندان اوین موجود است....

پدر سیدحسین رونقی، زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین در نامه ای به دادستان پیرامون وضعیت جسمی فرزندش با تشریح وضعیت وی نوشته است: به استحضارتان می‌رسانم کلیه‌های فرزندم و جانش در خطر خواهد افتاد. مجدداً از دادستان محترم و مسئولین محترم زندان اوین و کارشناس محترم سید حسین رونقی تقاضای فوری و اقدام قانونی را خواستارم. کلیۀ مدارک پزشکی در سازمان پزشک قانونی کشور در خیابان بهشتی و پزشکی قانونی‌های دیگر تهران و دادستانی محترم و بهداری زندان اوین موجود است.
به گزارش کلمه، این فعال حقوق بشر طی روزهای اخیر بدلیل نبود امکانات تخصصی و دسنرسی نداشتن به پزشک معالج خود و نبود غذای سالم در زندان با مشکل خونریزی گوارشی نیز مواجه شده بود که به همین دلیل از مصرف داروهای خود برای درمان بیماری کلیوی و پروستات نیز منع شده است.
بر اساس گزارشهای که پیش از این منتشر شده است دادستانی تهران در دوران مرخصی درمانیش با وجود اینکه وی از بیماری و کم کاری کلیوی و همچنین از وجود التهاب پروستات و مثانه رنج می برد اعلام کرده بود بخاطر برگزاری انتخابات ریاست جمهوری باید به زندان برگردد.
حسین رونقی ملکی از بازداشت شده های پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ است که توسط اطلاعات سپاه بازداشت شد و در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی به ۱۵ سال حبس محکوم شد.
این فعال حقوق بشر شهریور ماه سال گذشته در حالی که در مرخصی درمانی اول خود به سر می برد، به همراه پدر و برادرش (احمد و حسن رونقی ملکی) و۳۳ تن دیگر از امدادگران و فعالان مدنی در کمپ کمک رسانی در سرند واقع در مناطق زلزله زده آذربایجان بازداشت شدند.
متن این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
باسمه‌ای تعالی
تاریخ ۳۱/۲/۹۲
دادستان محترم دادسرای عمومی و انقلاب کل تهران جناب آقای جعفری دولت آبادی
سلام علیکم
احتراماً به استحضار عالی می‌رساند در موقع عمل جراحی فرزندم مامورین محترم سپاه و مسئولین و کارشناسان زندان در بیمارستان شهید هاشمی نژاد حضور داشتند. چندین ساعت عمل جراحی کلیه‌هایش کشید. بعد از عمل نیز به حالت کما رفت و به هوش نمی‌آمد که بعد از چند روز به هوش آمد. من از حضرتعالی و کسانیکه برای مرخصی درمانی فرزندم کمک کرده‌اند نهایت تقدیر و تشکر را دارم. جناب آقای دادستان آخرین درخواستی که به حضورتان فاکس نمودم در مورخۀ ۲۴/۲/۹۲ بوده. برای پیگیری تمدید مرخصی فرزندم تماس گرفتم گفتند تمدید نشده باید به زندان مراجعه نماید. مقرر شد فرزندم در تاریخ ۳۱/۲/۹۲ به زندان مراجعه نماید.
جناب آقای دادستان فرزندم کلیه‌هایش با مشکل مواجه می‌باشد. جهت حفظ و نگهداری کلیه راست مدام نیاز به مراجعه به متخصص دارد. لذا از حضرتعالی و مسئولین محترم جمهوری اسلامی و کارشناس محترم سید حسین رونقی ملکی برای نجات جان فرزندم تمدید مرخصی و آزادی آن را خواستارم. به طوریکه دادستان محترم و مقامات محترم جمهوری اسلامی ایران مستحضر هستند قانون الهی و قانون جمهوری اسلامی ایران برای سلامتی جان انسان ارزش زیادی قائل است.
جناب آقای دادستان اگر فرزندم در زندان بماند به استحضارتان می‌رسانم کلیه‌های فرزندم و جانش در خطر خواهد افتاد. مجدداً از دادستان محترم و مسئولین محترم زندان اوین و کارشناس محترم سید حسین رونقی تقاضای فوری و اقدام قانونی را خواستارم. کلیۀ مدارک پزشکی در سازمان پزشک قانونی کشور در خیابان بهشتی و پزشکی قانونی‌های دیگر تهران و دادستانی محترم و بهداری زندان اوین موجود است.
با تقدیم احترام
سید احمد رونقی ملکی پدر سید حسین رونقی ملکی- ۳۱/۲/۹۱
رونوشت:
۱- دادگاه انقلاب شعبۀ ۲۶ جناب آقای پیرعباسی جهت استحضار و اقدام قانونی
۲- ریاست محترم دادورز اجرای احکام زندان اوین جهت استحضار و اقدام قانونی
۳- کارشناس محترم سید حسین رونقی درزندان اوین جهت استحضار و اقدام قانونی
۴- ریاست محترم بهداری اوین جهت استحضار و اقدام قانونی
۵- ریاست محترم کمیسیون حقوق بشر قوۀ قضائیه جناب آقای لاریجانی جهت استحضار و اقدام قانونی
۶- ریاست محترم کمیسیون حقوق بشر جمهوری اسلامی ایران جهت استحضار و اقدام قانونی

آلودگی در نانوایی؛ پیدا شدن یک مارمولک در نان!

شاهدان عینی گفته اند که در نانوایی لانه موریانه و دیگر جانوران موذی دیده‌اند و آن طور که این بازدید کنندگان می‌گویند دیوارهای نانوایی سرامیک نبوده و آرد و خمیر در شرایط نا مناسبی نگهداری می‌شده و سرویس‌های بهداشتی آلوده بوده است.
خبر جنوب در این رابطه نوشته است: گرسنه اید، بوی نان مشامتان را پر می‌کند، به نانوایی می‌رسید، و هیچ چیز بیشتر از نان تازه به آدم نمی‌چسبد؛ دو نان می‌خرید و با دوستان مشغول خوردن می‌شوید و به جای نان گرم چیزی لزج و تلخ دهانتان را پر می‌کند، به داخل نان نگاه می‌کنید و یک مارمولک درست در میان نان قرار گرفته است.
این اتفاق هر چقدر هم چندش آور باشد، چند روز پیش در یکی از شهرستان‌های فارس اتفاق افتاده است.
ماجرا از از آن جا آغاز شد که چند کارگر بعد از خرید دو نان از یک نانوایی در نی ریز گوشه تعمیرگاه مکانیکی مشغول خوردن شدند اما یکی از آن‌ها هنگام جویدن نان ناگهان متوجه یک تکه تلخ و لزج در زیر دندان‌های خود شد و زمانی که آن را از دهان خود بیرون کشید، ناباورانه در میان نان چشمش به مارمولکی افتاد که یک تکه از آن با دندان‌های او کنده شده بود و در کنارش لاشه یک مارمولک دیگر هم جا خوش کرده بود.
این اتفاق در این دو سه روز در شهر نی ریز حسابی سر و صدا بپا کرده و مردم این شهر را از بابت بهداشت نان مصرفی خود در نگرانی فرو برده است.
مسئول بهداشت محیط این شهرستان اطمینان می‌دهد که دیگر نانوایی‌های این شهرستان مشکل خاصی ندارند.
شاهدان عینی ادعا کرده‌اند در نانوایی لانه موریانه و دیگر جانوران موذی دیده‌اند و آن طور که این بازدید کنندگان می‌گویند دیوارهای نانوایی سرامیک نبوده و آرد و خمیر در شرایط نا مناسبی نگهداری می‌شده و سرویس‌های بهداشتی آلوده بوده است.
مسئول بهداشت محیط شهرستان نی ریز هم این مساله را تایید می‌کند و دادگستری این شهرستان هم دستور پلمپ نانوایی را صادر کرده است.
به این ترتیب تا زمانی که مشکلات بهداشتی نانوایی رفع نشود امکان بازگشایی آن وجود ندارد و اکنون اداره بهداشت یک سوی این ماجراست و صاحب نانوایی هم سوی دیگر آن.
اداره بهداشت نی ریز از فرمانداری که توزیع آرد و نظارت را بر عهده دارد انتقاد می‌کند که به هشدارهای این اداره توجهی نکرده است و فرماندار نی ریز هم به گزارشگر ما می‌گوید کم کاری از اداره بهداشت است.
صاحب نانوایی ادعا کرده است که از سر دشمنی مارمولکی در نان قرار داده و از او شکایت کرده‌اند و این مشکل را ساختگی می‌داند اما وضع ظاهری نانوایی چیز دیگری می‌گوید و گویا سابقه این مشکلات به سال ۸۸ بر می‌گردد، وقتی که نانوایی از مکانی دیگر به خیابان ولیعصر نی ریز منتقل می‌شود.
سید عباس حسینی فرماندار نی ریز در این باره می‌گوید: این وظیفه اداره بهداشت شهرستان بوده است که موضوع را دنبال کند، آن‌ها باید پیش از این که چنین موضوعی رسانه‌ای شود تذکر داده و در صورت نیاز، تقاضای پلمپ واحد خبازی را می‌کردند البته شنیده‌هایی درباره احتمال شیطنت دیگران وجود دارد. ما موضوع را کارشناسی کرده و به دقت آن را زیر نظر داریم و تاکید می‌کنم که دستگاه‌های بهداشتی و نظارتی آن چنان که باید در برخورد با این موضوع فعال نبوده اند، بنابراین کم کاری از آن هاست.
مسئول بهداشت محیط شهرستان نی ریز اما عقیده دیگری دارد او می‌گوید که از سال ۸۸ نزدیک به ۱۱ بار درباره مشکلات بهداشتی این واحد نانوایی نامه نگاری‌هایی انجام شد ولی دستگاه‌ها اقدامی نکرده‌اند.
مختار محمودی ادامه می‌دهد: این بار هم اگر دستور دادستانی نبود نانوایی را تعطیل نمی‌کردند؛ آن‌ها برای مجوز در سال ۸۸ از ما استعلام کردند و پاسخ ما منفی بود، با این حال صنف مربوطه مجوز فعالیت این واحد خبازی را صادر کرد. ما ۱۱ بار مکاتبه کردیم و بارها قرار شد نانوایی را تعطیل کنند ولی این اتفاق نیفتاد.
مسئولان بهداشتی می‌گویند سم مارمولک مهلک است و از عوارض این بیماری می‌گویند. هنوز گزارشی از بیماری احتمالی کارگران منتشر نشده است البته جای شکرش باقی است که این کارگران مارمولک را قورت نداده‌اند.
مسئول بهداشت محیط می‌گوید: ما دو بار نان تولیدی این نانوایی را بررسی کردیم و مشخص شد که نانوا از جوش شیرین استفاده کرده است و گویا مغازه هم اجاره‌ای بوده و مالک و نانوا بر سر چگونگی تغییر کاربری مغازه با یکدیگر به توافق نرسیده بودند.
فرماندار نی ریز اما می‌گوید: اگر صنف از اداره بهداشت استعلام نکرده است باید محاکمه شود؛ هر کس مجوز صادر کرده است باید پاسخگو باشد و اگر کسی بدون نظارت بهداشت مجوز صادر کرده است باید محاکمه شود.
محمودی در پاسخ به انتقادات فرماندار درباره احتمال کم کاری نهاد‌های بهداشتی هم می‌گوید: نانوایی‌ها ها زیر نظر فرمانداری کار می‌کنند و سهمیه آرد خود را از فرمانداری می‌گیرند. بارها خواسته بودیم در مدتی مشخص نقص‌های موجود رفع شود با این حال از سال ۸۸ که نانوایی به محل جدید منتقل شد مشکلات هم بالا گرفت.
هرچه که باشد مردم اکنون از سلامت نان مصرفی خود نگران هستند؛ هر چند که مسئولان اطمینان می‌دهند دیگر مشکلی وجود ندارد، شهروندان نی ریزی اعتماد خود را دست داده‌اند و اختلاف نظر پیش آمده هم به این بی‌اعتمادی دامن زده است.

۱۳۹۲ مرداد ۴, جمعه

امتناع از پذیرش مادر شهید و دو جانباز در بیمارستان با کدام مجوز؟!

چکیده :برخلاف تبلیغات مطروحه در جامعه، به هنگام انتقال این مادر محترم به سالمندان کهریزک برای ارزشیابی و پذیرش، برخورد وَهن آمیز و تاسف باری نسبت به آن مادر محترم و وضعیت وی از سوی کارکنان مربوطه، بنا به اظهار فرزند وی صورت گرفته که شرم بیان مانع از توصیف و تشریح آن در رسانه ها بوده و از پذیرش وی نیز با وجود دارا بودن شرایط اولیه و اساسی امتناع شده است!! و این موضوع، تاسف و تاثر روحی و عاطفی هر چه بیشتر این مادر شهید و جانبازان و همگان را برانگیخته است؟! ...

خبرآنلاین در مطلبی با انتقاد از عدم پذیرش مادر شهید و دو جانباز نوشته است: برخلاف تبلیغات مطروحه در جامعه، به هنگام انتقال این مادر محترم به سالمندان کهریزک برای ارزشیابی و پذیرش، برخورد وَهن آمیز و تاسف باری نسبت به آن مادر محترم و وضعیت وی از سوی کارکنان مربوطه، بنا به اظهار فرزند وی صورت گرفته که شرم بیان مانع از توصیف و تشریح آن در رسانه ها بوده و از پذیرش وی نیز با وجود دارا بودن شرایط اولیه و اساسی امتناع شده است!! و این موضوع، تاسف و تاثر روحی و عاطفی هر چه بیشتر این مادر شهید و جانبازان و همگان را برانگیخته است؟!
در این مطلب آمده است: خانم عذرا شهبازی، مادر شهید معظم و جاوید الاثر، سید محمودمیربابائی و دو جانباز ایثارگر، سید احمد و سید قاسم میربابائی است که به جهت بیماری و وضعیت بابهنجار وی در بستر آرمیده و چشم براه آتیه نامعلوم و مبهم خویش است! همسرش درگذشته و فاقد فرزند دختر است و نگهداری و مراقبت از این مادر ارجمند توسط یکی از فرزندان جانباز وی که خود نیازمند رسیدگی به امور وی نیز هست، صورت می گیرد!
به جهت وضعیت خاص بیماری وی، بیمارستان ساسان(بیمارستان وابسته و طرف قرارداد بیناد شهید و امور ایثارگران) از پذیرش و بستری این مادر شهید و ارائه خدمات پزشکی و درمانی به ایشان در تاریخ ۲/۵/۱۳۹۲ امتناع کرده و مرکز سالمندان کهریزک نیز با وجود تمایل قهری این مادر محترم به استقرار در آن برای گذراندن ایام پایانی حیات خویش و کاهش مسئولیت ها و فشارهای وارده به فرزند جانباز و پرستار خود، از پذیرش و قبول نگهداری این مادر شهید و دو جانباز گرانقدر جنگ به مانند بنیاد شهید خودداری نموده است و تلاش ها و رایزنی های متعدد اینجانب و سایر دوستان و حتی، آن فرزند جانباز این خانواده برای دریافت پاسخ مُثبت نسبت به پذیرش این مادر در سالمندان کهریزک تاکنون بی نتیجه و فایده مانده است؟!
برخلاف تبلیغات مطروحه در جامعه، به هنگام انتقال این مادر محترم به سالمندان کهریزک برای ارزشیابی و پذیرش، برخورد وَهن آمیز و تاسف باری نسبت به آن مادر محترم و وضعیت وی از سوی کارکنان مربوطه، بنا به اظهار فرزند وی صورت گرفته که شرم بیان مانع از توصیف و تشریح آن در رسانه ها بوده و از پذیرش وی نیز با وجود دارا بودن شرایط اولیه و اساسی امتناع شده است!! و این موضوع، تاسف و تاثر روحی و عاطفی هر چه بیشتر این مادر شهید و جانبازان و همگان را برانگیخته است؟!
در پی رایزنی های بعدی اینجانب و دوستان و فرزند جانباز و پرستار مزبور جهت ایجاد امکان پذیرش از مرکز کهریزک- پس از دو هفته تماس ها و پیگری های مکرر و وعده های غیر مسئولانه و بر خلاف تبلیغات مطروحه !!- نماینده سالمندان کهریزک برای مشاهده وضعیت آن مادر، به منزل وی عزیمت کرده و پذیرش آتی وی را دو هفته بعد، آنهم منوط به پرداخت حقوق کامل دریافتی وی از بنیاد شهید و امور ایثارگران به سالمندان مزبور نموده اند؟؟!!!.
گرچه، هنوز پس از نزدیک به یک ماه تماس ها، مراجعات و پیگیری های متعدد از کهریزک، هنوز این مادر محترم شهید و دو جانباز با شرایط و وضعیت فورس و نامطلوب وی در منزل بستری و تحت بدترین و حداقل ترین شرایط پزشکی و درمانی، به ناچار- نگهداری و از سوی همان فرزند جانباز خود و با هزینه های شخصی بنا به اظهار وی نگهداری می گردد؟؟!!
نه خبری از کهریزک و پذیرش عینی و عملی این مادر بر ای استقرار در آن مرکز پس از یک ماه هست و نه بیمارستان ساسان نسبت به پذیرش بعدی وی موافقت نموده است و در مراجعه شامگاه مورخ ۲/۵/۱۳۹۲ و هدایت و انتقال آن مادر به بیمارستان، از پذیرش و بستری وی خودداری نموده است؟!!! و نه بنیاد شهید و امور ایثارگران نیز در این زمینه احساس مسولیت می نماید؟! و حتی، با وجود درخواست ها و مراجعات مکرر همان پسر جانباز و پرستار این مادر محترم برای دریافت یک ویلچر برقی برای وی، متاسفانه با پاسخ منفی و غیرمسئولانه بنیاد شهید و امور ایثارگران و لزوم تهیه آن از بیرون به هزینه شخصی خویش، بنا به اظهارات وی مواجه شده است؟!
مادر شهید و جانبازی که قسمت عمده بدن وی فلج شده و نای نشستن ، ایستادن و راه رفتن ندارد…!!
این مادر شهید و جانباز که در سال ۱۳۹۰ در بیمارستان ساسان به جهت درد در ناحیه گردن و قفسه سینه به بیمارستان ساسان منتقل گردید و به تشخیص پزشکان آن، در پنج مرحله مورد جراحی های ناموفق و مسئولیت زا قرار گرفته است، نه تنها مداوا نشد و درمان نگردید، بلکه پس از این اعمال جراحی (که برخی از آنها با نصب مکرر چند پروتز همراه بود) موجب تشدید بیماری و ظهور عوارض متعدد دیگر و دردهای شدید حاصل از آن گردید! در پی تجویز بعدی عمل جراحی دیگر وی از سوی پزشکان مزبور و انجام عمل جراحی در تاریخ ۱۰/۸/۱۳۹۰ به مدت ۹ ساعت ! در بیمارستان ساسان که توام با خونریزی شدید و دردناکی فراوان نیز همراه بود، نه تنها وضعیت وی نسبت به زمان قبل از مراجعه ایشان بهبود نیافته ، بلکه دو دست این مادر شهید معظم و مادر جانبازان ارجمند نیز بی حس و به اختلالات ریوی و تنگی نفس و صدمات نخاعی و فلج اندام و عوارض تاسف بار دیگر نیز دچار گردید!!
در اثر این وضعیت، نامبرده به جهت شرایط نامطلوب ایشان در قسمت مراقبتهای ویژه بیمارستان قرار گرفت و طبق نظر پزشکان مزبورکه احتمال مرگ ایشان (به علت تنگی نفس و مشکلات قلبی ایجاد شده ) قوت گرفته بود، موجب گردیددر هفته بعد- پزشکان مزبور- بیمار را مورد عمل جراحی در بیمارستان پارس قرار دهند! ، لیکن این بار نبز عمل جراحی افاقه ننمود و بیمار تحت مشکلات ریوی ،تنگی نفس ودرد شدید ستون فقرات (به ویژه در ناحیه عمل جراحی )قرار گرفت!. که تیم پزشکی برای نجات بیمار از این وضعیت ،سومین عمل جراحی را با وجود « های رسیک» بودن آن( بالا بودن ریسک عمل) با نصب یک پروتز در ستون فقرات در تاریخ ۲۱/۱۲/۹۰به انجام رساندند، لیکن این عمل جراحی نیز کارساز نشد و یک روز بعد ، گردن این مادر، در حالی که با درد بسیار شدید همراه بود به طرز عجیبی از تعادل خارج و به سمت جانبی بدن منحرف گردید؟!
در پی بروز وضعیت های ناموفق و دردناک مزبور، به تشخیص تیم پزشکی مذکور، مقرر شد؛ که پروتز نصب شده از بدن خارج گردد! تا این که عمل جراحی چهارم بیمار در تاریخ ۴/۱/۹۱ انجام پذیرفت و پروتز نصب شده از بدن این مادر رنجور شهید و ایثارگر، به جهت اشتباه در تشخیص و جراحی و درمان وی و تحمیل هزینه ها و خسارات مادی و معنوی فراوان به نامبرده و خانواده محترم و داغدار وی خارج شد.! در هر حال، به تشخیص جراحان مذکور برای نجات بیمار از وضعیت سخت وی؛ آخرین عمل جراحی که با نصب ۹پروتز در ستون فقرات بیمار همراه بود طی ۱۳ ساعت در خرداد ماه سال۱۳۹۱ در بیمارستان پارس انجام پذیرفت که متاسفانه، این عمل نیز برخلاف اظهارات پزشکان جراح که عملی تعیین شده و موثر واقع خواهد بود، سودی نبخشید و نه تنها موجب فلج و از کارافتادگی این مادر گردید گردید ،بلکه جراحت و آسیب زیادی را در ناحیه «بلع و دستگاه گوارش »(که خوردن و آشامیدن را برای بیمار با خفگی و قطع نفس همرا می کرد ) و دهها عارضه دیگر در پی داشته است!!
بدین ترتیب، هیچ یک از عمل های جراحی ناشی از تشخیص نادرست و مکرر مشتکی عنهما نسبت به این مادر مفید واقع نشد و با نصب پروتزهای مذکور و قراردادن تحت جراحی های نادرست و غیر موثر، موجبات از کار افتادگی و فلج نمودن ایشان و .. فراهم شده است! در همین رابطه، این مادر محترم، هم اکنون به علت ناراحتی ها و آسیب های ناشی از اعمال جراحی های مکرر و نا موفق و با وجود استفاده از داروهای مسکن و آرامش بخش از ناحیه ستون فقرات که با نصب ۹ پروتز همراه بوده، دچار درد دائمی شده و از آنجا که فاقد حرکت و کنترل لازم وضعیت خویش می باشد و به ناراحتی های عفونت ریه ….، به همراه زخم بستر حاصله، با ناچار برای برطرف شدن آن و درمان بعدی وی، آن مادر محترم به بیمارستان اعزام می گردد و قهراً، تحمیل صدها میلیون هزینه های مستمر مراقبتی،درمانی، داروئی و پرستاری به وی و خانواده محترم ایشان شده است! با این وجود، در پی انتقال این مادر محترم در شامگاه مورخ ۲/۵/۱۳۹۲، بیمارستان ساسان بعنوان بیمارستان مربوط به جانبازان و ایثارگران، از پذیرش این مادر و بستری نمودن وی برای درمان عفونت های حاصله برخلاف قانون خودداری کرده و این مادر محترم به ناچار و ناامیدانه، به منزل بازگردانده شده و با حاضر نمودن پزشک خصوصی به منزل از سوی همان فرزند جانباز و پرستار وی، شب را با هزاران آه و تاسف و تاثر در این ماه مبارک رمضان و ماه میهمانی خدا به صبح گذرانده است و با وخود زمزمه و فریاد نموده است :
به راستی، خانواده های شهداء ؛ چشم و چراغ این ملتند؟!!
گرچه، تعقیب مسئولیت حرفه ای و قانونی پزشکان و مراکز درمانی مزبور به استناد دلائل و اسناد مربوطه در دستور کار اینجانب و همکاران محترم بنده در دادسرای ویژه جرائم پزشکی و دارویی قرار دارد، ولی این سوال مطرح است : به راستی، اینگونه؛ خانواده های شهداء ؛ چشم و چراغ این ملتند؟ اینگونه باید شان و جایگاه یک مادر شهید و دو جانباز جنگ را پاس داشت و این چنین، با بی مهری و عدم مسئولیت پذیری بیمارستان ساسان، مرکز سالمندان کهریزک و بنیاد شهید و امور ایثارگران نسبت به یک مادر شهید و دو جانباز مواجه شد؟ شان و مقام و خدمات بی شائبه این مادر ارجمند در تولد، تربیت و هدایت فرزندان و عزیزان جگرگوشه خود به جنگ و دفاع از منافع ملی و حیثیت مردمی باید اینگونه حدشناسی شده و قدر شناسی گردد؟!
اگر این شهید و جانبازان و مادران مشابه آنها و رشادت ها و ایثارگری های پیدا و پنهان آنان نبود، باید جنگ را در میان شهرها و خانواده های مردم یافته و دیگر خبری از کامبیزها،شهرام ها و شهرزادها نبود و باید همه جا، بدنبال جاسم ها، عبدالقادرها و عبدالصمد های تحمیلی به نوامیس ایران بود و ایران را چون سوریه و عراق و دیگر کشورها یافت؟! آیا باید شاهد این حوادث تاسف بار بود؟
ما را چه شده است که به آسانی تاریخ مجاهدت ها و ازخود گذشتگی های شبانه روزی این مادران شهید و جانبازان را این چنین، بی اهمیت جلوه داده و نسبت بدان ها ارزش قائل نیستیم؟ ما را چه شده است برخلاف ضوابط پزشکی و درمانی و علی رغم مسئولیت های قانونی بیناد شهید و امور ایثارگران و مرکز سالمندان کهریزک، این چنین نسبت به یک مادر شهید و دو جانباز محترم با بی مسئولیتی و عدم ایفای وظایف قانونی، حر فه ای و انسانی برخورد می شود؟! وقتی با مادر یک شهید و دو جانباز اینگونه برخورد می شود، وضعیت سایر بیماران و مردم عادی چگونه خواهد بود؟آیا کشورهای آلمان، ایتالیا، ژاپن و …با خانواده های سربازان و رزمندگان خود، اینگونه برخورد نموده اند و می نمایند؟!
چه کسی و کدامین مقام و سازمان قانونی و دولتی باید به ندای پاک این مادر شهید و ایثارگر پاسخ گفته و اندکی از آه روان و فریاد جسم و جان بیمار و رنجور وی بکاهد؟! مادر شهیدی و جانبازانی که با بی مهری و بی مسئولیتی مراکز درمانی، مسئولان دولتی و مرکز سالمندان کهریزک در آستانه مرگ قرار داشته و روزهای سخت و طاقت فرسای حیات خویش را می گذراند…!
شاید حیات این مادر محترم شهید و جانبازان عزیز وی، به زودی به سرانجام و پایان رسد،اما افکار عمومی داخل و خارج از کشور و وجدان بیدار تاریخ نسبت به این همه بی توجهی، بی مسئولیتی و مسئولیت گریزی نسبت به خانواده های شهداء و ایثارگران و این مادر بیمار، دردمند، رنجور و دل شکسته و بی پناه در این ماه مبارک قضاوت خواهد کرد و آنرا در دل و ذهن خویش، به نیکی و نکویی ثبت خواهد نمود….!!

احضار و تهدید اعضای نهضت آزادی از سوی وزارت اطلاعات

چکیده : تعدادی از اعضای شورای مرکزی و شاخه جوانان نهضت آزادی ایران به وزارت اطلاعات فراخوانده شده و تهدید به بازداشت شدند. به گزارش کلمه، در روزهای اخیر، هاشم صباغیان از اعضای شورای مرکزی و فخرالدین حکیمی،امیر حسین کاظمی و مجتبی خندان از اعضای شاخه جوانان نهضت آزادی ایران به وزارت اطلاعات احضار شده و تهدید...

 تعدادی از اعضای شورای مرکزی و شاخه جوانان نهضت آزادی ایران به وزارت اطلاعات فراخوانده شده و تهدید به بازداشت شدند.
به گزارش کلمه، در روزهای اخیر، هاشم صباغیان از اعضای شورای مرکزی و فخرالدین حکیمی،امیر حسین کاظمی و مجتبی خندان از اعضای شاخه جوانان نهضت آزادی ایران به وزارت اطلاعات احضار شده و تهدید به بازداشت شدند.
 بازجویان وزارت اطلاعات با توصیف شرایط گذشته، فعلی و آینده کشور از منظر خود، نهضت آزادی ایران را تشکلی غیر قانونی خوانده و فعالیت اعضای آن را امری غیر قانونی دانستند.
ایشان با اشاره به انتخاب رییس جمهور جدید گفتند ” فضای سیاسی کشور همچنان برای فعالیت نهضت آزادی ایران بسته است و هر گونه گردهم آیی ، دیدار و ارتباط اعضای این تشکل را خلاف اعلام کرده و در صورت تکرار تهدید به بازداشت اعضا کردند”.
این در حالی است که بر اساس اصل‏ بیست و ششم: احزاب‏، جمعیت‏ ها، انجمن‏ های‏ سیاسی‏ و صنفی‏ و انجمنهای‏ اسلامی‏ یا اقلیتهای‏ دینی‏ شناخته‏ شده‏ آزادند، مشروط به‏ این‏ که‏ اصول‏ استقلال‏، آزادی‏، وحدت‏ ملی‏، موازین‏ اسلامی‏ و اساس‏ جمهور اسلامی‏ را نقض‏ نکنند. هیچکس‏ را نمی‏ توان‏ از شرکت‏ در آنها منع کرد یا به‏ شرکت‏ در یکی‏ از آنها مجبور ساخت‏.
همچنین مراسم شب های احیا که هر ساله از سوی اعضای این جمعیت در منازل اعضاء از جمله منزل مهندس صباغیان برگزار می شد را لغو اعلام کردند.
بیش از این نیز مراسم افطاری این جمعیت در تهران و اصفهان با تهدید بازجویان لغو شده بود.
لازم به توضیح است بعد از انتخابات سال ۸۸ فعالیت نهضت آزادی ایران متوقف شد و بسیاری از اعضا و علاقه مندان این جمعیت در کشور بازداشت شدند و تعدادی از انها با محکومیت های سنگین روبرو شدند که می توان به دبیر کل این تشکل دکتر ابراهیم یزدی ، محمد توسلی ، هشام صباغیان از اعضای شورای مرکزی اشاره کرد و تعدادی از اعضای نهضت ازادی ایران از جمله عماد بهاور رییس شاخه جوانان سید امیر خرم محسن محققی از اعضای شورای مرکزی و جعفر گنجی عضو شاخه جوانان در زندان دوران محکومیت خود را می گذرانند.

روایت مظلومیت پلیس سرکوب از زبان احمدی مقدم: در جریان کهریزک ما بدهکار شدیم!

کلمه – گروه خبر: فرمانده ناجا در پاسخ به انتقادها به رفتار پلیس در جریان اعتراض های پس از انتخابات سال ۸۸ گفت: یکی از ویژگی‌های ایام فتنه این است که حق و باطل به شدت با یکدیگر مخلوط می‌شوند و مانند مه‌شده و تشخیص مسیر، میسر نیست.
به گزارش کلمه، سردار اسماعیل احمدی‌مقدم در برنامه تلویزیونی “شناسنامه”، و در واقع در برنامه ای یکطرفه، در یک مظلوم نمایی تمام عیار اظهار داشت: در ماجرای کهریزک با تعویض جایگاه موضوع اصلی و فرعی، افرادی که فتنه را به راه انداخته بودند، مطالبه‌گر شده و ما بدهکار شده بودیم!
وی در عین حال افزود: من به منزل کسانی که جان خود را در کهریزک از دست داده بودند، رفته و حقایقی را نیز با آنان مطرح کردم که همین حقایق سبب شد که آنان امروز مطالبات خود را این گونه پیگیری کنند.
 وی بدون اشاره به ده ها شهید جنبش سبز که جان باختن تک تک آنها به اثبات رسیده است، به یک مورد خاص “سعیده پورآقایی” که مدتی خبر کذب کشته شدن وی منتشر شده بود اشاره کرد و گفت: پس از فتنه که مقداری آتش‌ها خوابیده بود، در ماه رمضان هر کجا که دعوت می‌شدم، همه انتقاد کرده یا سئوال می‌پرسیدند که آقا چرا خانم پورآقایی و … را کشته‌ای و آنجا بود که پرونده کشته‌سازی‌ها درست شد؛ من مانده‌ بودم که چه کنیم، چرا که روزنامه‌ها، نمایندگان مجلس و حتی دوستان نزدیک می‌گفتند که چرا کشته‌اید، این انصاف نیست.
احمدی مقدم این سخنان را به نحوی بیان کرد که گویی در جریان جنبش سبز تنها نام یک کشته به میان آمده است که با حل مساله آن، بحث شهادت ده ها معترض مسالمت جو در جریان جنبش سبز، لاپوشانی شود.
به گزارش ایسنا، وی در بخش دیگری از این مصاحبه با اشاره به دیدار اخیرش با رییس‌جمهور منتخب، گفت: در دیدار خصوصی به روحانی گفتم که با آقای احمدی‌نژاد در بحث تجهیزات دریافت از ماهواره و پوشش همیشه چالش داشتیم، چرا که به نظر بنده خوب نیست از نظام دو سه حرف بیرون بیاید، چرا که موجب تجری مجرمان می‌شود و یک حرف در این قضایا وجود داشته باشد. چرا که ما تصمیم‌گیرنده نیستیم، اما ما مجری سیاست‌ها هستیم.
فرمانده ناجا در پاسخ به سئوالی مبنی بر انتقادات مطرح شده در مورد جمع‌آوری تجهیزات دریافت از ماهواره و در پاسخ به این سئوال که آیا شما تصور می‌کنید برخورد فیزیکی در این معقوله درست است یا نه؟ گفت: طبق قانون مبارزه با تجهیزات دریافت از ماهواره‌ مصوب مجلس شورای اسلامی، به ما تکلیف شده‌ و چیز خوبی نیست که می‌گویند تکلیف را انجام نده، چرا که ناجا در برابر جرایم مشهود بدون حکم قاضی باید برخورد کند و وقتی جرم علنی و آشکار است، مداخله می‌کنیم.

'عقاب را به زیر خاک نکشانید'؛ همه داستان سه کوهنورد ایرانی



پویا کیوان، آیدین بزرگی و مجتبی جراحی

"می‌خواهیم توانستن را معنی کنیم، می‌خواهیم تغییر را زندگی کنیم، می‌خواهیم خواستن را بفهمیم، خواستن را بخواهیم.
ما از آن بالا شما را پایین خواهیم کشید، ما از آن بالا ترانهٔ زندگی را برای کوهنوردی‌مان خواهیم خواند، دست در دست هم، غرق شادی، غرق غرور، غرق افتخار."
نامه ای که آیدین بزرگی برای انتشار در رسانه ها بعد از صعود نوشته، شاید به خوبی نشانه روحیه کسانی باشد که مسیری را به نام ایران در راه رسیدن به قله ۸۰۴۷ متری بروُد یا K3 در هیمالیا به ثبت رساندند.
حرفه‌ای‌ها بازگشایی و ثبت مسیر در چنین ارتفاعی آن هم در هیمالیا را کاری می دانند کارستان و نامه آیدین بزرگی بخوبی نشان می‌دهد چه روحیه‌ای می تواند کاری کند کارستان.
در این نامه جز اشاره مکرر به جزم بودن عزم و تلاش و خواستن و توانستن دو نکته اصلی جلب نظر می کند: اعتماد به نفس غریب آیدین از فتح قله از مسیر جدید، و گلایه از نامهربانی‌ها و کم توجهی‌ها.
لحن نامه گاهی از شکایت و درد دل به خشم نزدیک می‌شود، خشمی که نشان می‌دهد تیمی که برودپیک را فتح کرد در واقع داشت دو قله را فتح می کرد، قله‌ای که کوهنوردان مستقل ایرانی اول باید در داخل ایران و قبل از رسیدن پای کوه فتح کنند، و قله فقدان امکانات مالی و عدم حمایت. بعد از آن شاید پایشان به قله های سر به فلک کشیده نپال و پاکستان برسد.
کار بزرگ این کوهنوردان تحت الشعاع دعوای قدیمی کوهنوردان مستقل و فدراسیون کوهنوردی قرار گرفته، داستانی که هر بار کوهنوردی مستقل پای یکی از صعب العبورترین قله‌های دنیا جان می‌بازد از نو تازه می‌شود بی آنکه گشایشی حاصل شود.
آنچه آیدین بزرگی نوشته نشانه ای است از عمق ماجرا؛ او در این نامه سعی در اثبات توانمندی کوهنوردان مستقل ایرانی دارد. پرچمی را که آیدین بزرگی، پویا کیوان و مجتبی جراحی بر بالای برودپیک نصب کردند، باربران ارتفاع پیدا کرده‌اند، مدرکی غیرقابل تردید در اینکه کوهنوردان مستقل ایرانی چه می‌توانند بکنند.
اسکات پوری؛ کوهنورد آمریکایی که تیم ایرانی را در اسلام آباد دیده و با آنها چند روز را در کمپ اصلی گذرانده؛ این کوهنوردان را دارای "بالاترین سطح توانایی" و "غول" توصیف کرده است. این کوهنوردان با اینکه در بالاترین سطح حرفه ای بوده اند از فدراسیون دل چرکینی داشته‌اند.
فدراسیون کوهنوردی در بیانیه‌ای گفته با اینکه این تیم مجوز صعود نداشته اما فدراسیون از هیچ تلاشی برای نجات آنها فروگذار نکرده است.

مسیر ایران (رنگ قرمز) و مسیر سبز(مسیر استاندارد) که مسیر برگشت سه کوهنورد ایرانی بوده
محمود شعاعی، رئیس فدراسیون کوهنوردی ایران گفته: "ملاک عمل کوهنو‌ردان، تنها برافراشته شدن پرچم ایران بر فراز قلل نیست؛ باید دید چه هزینه‌ای در این راه پرداخته شده است و آیا نتیجه این حوادث جز این است که افراد به ظرفیت‌های واقعی خود شناخت نداشته و در این راه علاوه بر داغدارکردن خانواده‌ها، رشته کوهنو‌ردی را دچار آسیب‌های فراوان کرده‌اند؟"
این گفته یادآور جمله‌ای است که آیدین بزرگی در نامه‌اش نوشته: "می‌گویند بروید چند ماه دیگر جواب نامه‌تان را می‌دهیم، می‌گویند مگر بچه بازیست، مگر به این آسانی است! می‌گویند آنجا هیمالیاست، توچال نیست."
محمود شعاعی می‌گوید: "فرهنگ کوهنوردی و رسیدن به قله باید بازنگری شود و صعود به هر قیمتی را باید کنار گذاشت."
"در شرایطی که روی یک قله ۵ هزاری یا ۶ هزاری برای بازگشایی مسیر تلاش نکرده‌ایم، قصد صعود ۸ هزار متری‌ها از مسیر جدید تا حدودی غیر متعارف است."
آیا اتفاقی که افتاد تاییدی است بر این گفته که "افراد به ظرفیت‌های واقعی خود شناخت نداشته" یا تاییدی است بر اینکه با حمایت و امکانات بیشتر، کوهنوردان ایرانی تا کجا جای پیشرفت دارند؟

داستان صعود

باشگاه کوهنوردی آرش از مدتها پیش در صدد فتح برودپیک از راه تازه بوده و به گفته باشگاه پیش از این سه بار برای این کار اقدام کرده که به نتیجه نرسیده بوده است- از جمله در سال ۲۰۰۹ کوهنوردان ایرانی برای ثبت مسیر جدید به برودپیک اقدام کردند اما ناموفق بودند و به دلیل نامناسب بودن وضعیت جسمانی مجبور به بازگشت شدند.
ع. حاج سعید کوهنورد و از اعضای قدیمی باشگاه آرش می گوید "فدراسیون کوهنوردی بویژه در زمان ریاست صادق آقاجانی صعودهای متعددی به قله‌های بالای هشت هزار متری هیمالیا داشته است اما تمام آنها از مسیرهای استاندارد بوده است."
"اما تا چند سال پیش باز کردن راهی تازه در ارتفاع بالای هشت هزار در هیمالیا حتی در ذهن کسی نمی‌گنجید."

با وجود ناموفق بودن تلاش‌های اولیه، میل و علاقه به ثبت این مسیر جدید در میان کوهنوردان ایرانی بخصوص کوهنوردان باشگاه آرش نه تنها فروکش نکرده بود بلکه شعله ورتر هم شده بود. حتی گفته می شود بین کوهنوردان ایرانی رقابت و شتابی برای ثبت مسیر جدید در گرفته بوده است. آیا این کوهنوردان شتابزده بودند؟ یا بی‌تاب این بودند که نشان دهند بدون حمایت فدراسیون می‌توانند کاری کنند که فدراسیون هم قادر به انجام آن نیست؟ نامه آیدین بزرگی این فرض را تقویت می‌کند.
کیومرث بابازاده، کوهنورد پرسابقه و مدیر برنامه صعود، گفته بود زمان صعود را ۳۰ روز در نظر گرفته‌اند که فقط کفاف یک بار تلاش بر روی این قله را به تیم می‌دهد زیرا در ازای هر روز تلاش اضافه باید ۹۰ دلار بپردازند.
بعد از رسیدن گروه پنج نفره به کمپ سوم، آیدین بزرگی، پویا کیوان و مجتبی جراحی صعود را ادامه می دهند و افشین سعدی و رامین شجاعی در کمپ سوم می‌مانند.
آنچه تا بحال از صعود به قله می‌دانیم این است که ظاهرا هیچ مشکلی در کار نبوده است. صعود از مسیر جدید با موفقیت انجام می‌شود و هر چند در روز دوم پیشروی فقط در حد صد متر بوده اما مسیر به نام ایران ثبت می شود.
به نوشته لیندزی گریفین در کلیکسایت فدراسیون کوهنوردی بریتانیا "آنها از یک پلهٔ سنگی سست و ناپایدار به ارتفاع ۳۰ متر و شیب یخی ۷۵ درجه صعود کردند و در این صعود ۱۶۰۰ متر طناب ثابت نصب کردند. کوهنوردان ایرانی در سه ارتفاع ۷۳۵۰، ۷۴۵۰ و نزدیک ۸۰۰۰ متر شب را به روز رساندند."
فتح قله‌های بالای هشت‌هزار در هیمالیا همواره آبستن اتفاقات غیرمنتظره ونیروی قاهره طبیعت است
سه کوهنورد در ابتدای روز سه شنبه ۲۵ تیر به قله می‌رسند و قاعدتا وقت کافی داشتند در پایان روز خود را از مسیر استاندارد به کمپ سوم برسانند. اما چنین نمی شود.
توماس لامل کوهنورد سرشناسی که با هلی کوپتر به جستجوی تیم ایرانی رفت می‌گوید: "آنها جایی بسیار دور از مسیر نرمال و در ارتفاعی حداقل ۷۵۰۰ متری قرار دارند" و "۵۰۰ متر زیر قله و خارج از مسیر نرمال هستند."
"نظر می رسد که آنها از روی قله سنگی یال اشتباه را پایین آمده اند."
رضا زارعی هیمالیانورد نوشته: "حدود دوماه پیش از سفر، تیم در پی یافتن GPS مسیر بازگشت از قله بود" و در نهایت فقط "GPS مسیر کمپ اصلی تا کمپ ۳" را بدست می آورد.
ع. حاج سعید کوهنورد و از اعضای قدیمی باشگاه آرش می گوید این سه کوهنورد چون از مسیر دیگری صعود کرده بودند راه برگشت برایشان نا آشنا بوده و کمی زودتر از آنچه که باید به سمت چپ پیچیده اند و در نتیجه خود را پای دیواره ای یافته اند که شیب ۸۰ درجه داشته است."
گزارش‌های بعدی بر اساس GPS تلفن ماهواره ای هم حاکی از آن است که آنها گردنه مابین قله اصلی و فرعی را با گردنه اصلی بین کمپ سوم و قله فرعی اشتباه گرفته بودند.
پاکستان از نظر امکانات برای هیمالیانوردان در حد نپال نیست
مشکل نداشتن GPS برگشت بوده یا خستگی؟
به گفته آقای حاج سعید، "حوادث کوهنوردی اکثرا در راه برگشت اتفاق می افتند، شیب رو به پایین است و عوارض خستگی، کمبود اکسیژن و بی‌خوابی بسرعت بدن کوهنورد را خسته می‌کنند، ذهن توان خود را از دست می‌دهد و حتی می‌گویند توان ذهنی یک فرد بالغ بحد یک بچه ۸ ساله افت می‌کند."
مایک فریس، کوهنورد آمریکایی، که سال ۲۰۰۴ در کنار کوهنوردان ایرانی اقدام به صعود به برودپیک کرده به بی‌بی‌سی فارسی گفت: "اگر دو روز طول کشیده باشد که کوهنوردان ایرانی از قله به گردنه برسند یعنی آنها بی اندازه کند حرکت می کرده اند چون در شرایط عادی طی این مسیر فقط چند ساعت طول می کشد. در ستیغ بین قله اصلی و قله فرعی خطر بهمن وجود دارد و شاید همین سرعت آنها را کند کرده باشد."
شیب پایین گردنه تند و یخزده است. در برگشت از مسیر عرضی (تراورس) به سمت کمپ سوم، شکافهای عمیق و خطر بهمن هست. البته ممکن است یک یا دو کوهنورد دچار ارتفاع گرفتگی شده باشند و این سرعت آنها را کند کرده است."
آیدین در تلفن هایی که زده صحبتی از بهمن نکرده اما اشاره کرده حال یکی از هم‌نوردانش خوب نیست. دلیل ارتفاع گرفتگی بوده یا چیز دیگر روشن نیست.
سوال دیگر این است که چرا آیدین دو روز بعد از زمان مقرر برای فرود از قله تماس تلفنی می گیرد؟ در این دو روز چه گذشته؟ چرا او زودتر تماس نگرفته؟ روشن است که تلفن او کار می کرده و باتری هم داشته.
آقای حاج سعید می‌گوید اینکه بعد از دو روز تماس گرفته شده او را متعجب نمی کند: "مثلا اگر مسیری را می‌توان در شش ساعت طی کرد، وخامت وضع هوا -که در آن ارتفاع اتفاقی عادی است- چند روز می تواند کوهنوردان را زمین گیر کند. کوهنوردان هم بلافاصله احساس بحران نمی‌کنند مگر آنکه وضعیت نامطلوب طولانی شود یا مسائلی مثل شکستن دیرک چادر یا پاره شدن آن یا اتمام آب و غذا شرایط را بحرانی کند."
"بعلاوه استفاده از تلفن در آن ارتفاع کار راحتی نیست. سرما باتری تلفن را سریع تخلیه می‌کند، بنابراین تلفن را باید چسبیده به بدن نگه داشت تا گرمای بدن آن را حفظ کند؛ بنابراین تماس‌ها معمولا با قرار قبلی و بصورت محدود انجام می‌شود."
آیدین بزرگی در اولین تماس بعد از صعود خبر می‌دهد حال یکی از اعضای تیم خوب نیست و چادر هم پاره شده و آب و غذا و امداد لازم دارند.
بهر حال دو روز ماندن اضافی در ارتفاع بالای ۷۵۰۰ متر پس از صعود کاری است بسیار طاقت فرسا. آیدین گفته آنها به آب و غذا احتیاج دارند. تدارکات کافی نبوده و آنها مجبور شده‌اند برای این که صعود را آسان‌تر کنند بار سبکتری ببرند؟ آیا دو روز اضافی باعث تمام شدن ذخیره آب و غذا شده؟

نمایی از قله از کمپ سوم
هیمالیا نوردی کار بسیار پرخطری با احتمال مرگ حتی برای کوهنوردان ورزیده و با امکانات و تدارکات کامل بسیار زیاد است. این اتفاقات برای هر کسی می تواند بیفتد.
تلاش برای امداد رسانی آغاز می شود. گفته شد دو باربر ارتفاع سعی کردند خود را به کوهنوردان ایرانی برسانند و ساعت ۷ صبح به گردنه رسیده اند. "ظاهرا برای این که دید بهتری نسبت به منطقه داشته باشند گردنه را طی و مقداری از مسیر قله فرعی را صعود کرده اند که در مقدار کمی خارج از مسیر یک جسد دیده اند که تنها و چیزی و یا کسی دور و بر او نبوده است. به احتمال زیاد این جسد مربوط به کوهنورد لهستانی ماسیچ بربکا می‌باشد که از زمستان آنجا مانده و هنوز پیدا نشده است."
آقای حاج سعید می‌گوید "هر کوهنورد کار آزموده و هیمالیا دیده می‌دانست که بعد از آخرین تماس آیدین بزرگی (شنبه ۲۹ تیر)، در آن ارتفاع، بدون آب و غذا و کپسول اکسیژن حداکثر فقط یک روز شانس زنده ماندن وجود داشته است."
اقدامهای مختلف امداد و تجسس به نتیجه نمی رسد. توماس لامل، سیمون مورو و دنیس اوربکو کوهنوردان خبره همگی گفته‌اند امیدی به زنده ماندن یا حتی یافتن آنها وجود ندارد. پزشکان هم عقیده دارند امکان زنده ماندن آنها در آن ارتفاع بعد از این همه روز وجود ندارد.
امروز (سوم مرداد) خانواده‌های بزرگی، جراحی،کیوان و هیات مدیره باشگاه آرش موافقت خود را با پایان عملیات جستجو اعلام کردند.
کیومرث بابازاده کوهنورد قدیمی و مدیر این پروژه نتوانسته با تیم سفر کند چون این پول صرف پرداخت وثیقه سربازی یکی از اعضای تیم شده و او مجبور شده از سفر با تیم صرف نظر کند و بجای هدایت تیم از کمپ اصلی از تهران این کار را انجام دهد.
در زمانی هم او باید برای تجسس و امداد فعالیت می‌کرده ظاهرا تماس‌های پرشماری که با او از همه سو گرفته می‌شده دردسر شده بوده است.
رامین شجاعی هم که در کمپ اصلی هدایت تیم را برعهده داشته بعلت بیماری ارتفاع مجبور به پایین آمدن شده و به گفته آقای حاج سعید این نشان می‌دهد که "برای پروژه ای با این عظمت تیم پنج نفره تیم کوچکی بوده و منابع مالی و حمایتهای که تیم لازم داشته کافی نبوده است."
در ده سال گذشته که هیمالیانوردی و فتح قله‌های بالای هشت هزار متر در ایران بطور جدی شکل گرفته، هشت کوهنورد در هشت حادثه جداگانه جان خود را از دست داده‌اند اما این بدترین حادثه کوهنوردی ایران بوده که سه نفر با هم جان باخته‌اند.
آقای حاج سعید می‌گوید دنبال مقصر گشتن دردی را دوا نمی‌کند:"هیمالیا و ارتفاعات بالای هشت هزار متر حتی برای ماهرترین کوهنوردها و کاملترین امکانات و تدارکات خطرناک است و همچنان قربانی می گیرد."
"باشگاه آرش همیشه در مقابل فدراسیون بوده و حالا این نگرانی وجود دارد فدراسیون با طرح این مسئله که این صعود بدون مجوز بوده به نوعی قصد انتقام‌گیری از باشگاه آرش را دارد."
آقای حاج سعید به نقل از دوستانش می‌گوید پدر پویا کیوان درباره این که جنازه فرزندش بر بالای کوهها مانده گفته است خود پویا خواسته بوده اگر چنین اتفاقی افتاد "عقاب را از بلندا به زیر خاک نکشانید."
این سه کوهنورد هم توان کوهنوردی مستقل ایران را اثبات کردند هم ضعف امکانات و تدارکات، عدم حمایت و تقابل فدراسیون و باشگاه‌های مستقل.
اگر فدراسیون خود را متولی انحصاری کوهستان و صعود نداند و کوهنوردان مستقل را مایه اعتلای این ورزش تلقی کند، اگر با ضوابط و قواعد دست و پا گیر و غیر متعارف بر دشواری‌های فتح کوه اضافه نکند و اگر باشگاه‌های مستقل هم بدانند همکاری با فدراسیون کارهایی عظیم‌تر از این را میسر می‌کند شاید دیگر عقاب از بلندا به زیر خاک کشیده نشود.

اشکال کار کجا بود؟

پاکستان برای کوهنوردان ایرانی بر نپال ارجحیت دارد، دسترسی سریع‌تر است و ارزانتر. اما پاکستان برای تجسس در ارتفاع‌های بالا نه خلبان ورزیده دارد نه هلی کوپتری که بتواند به ارتفاعات بالای ۶۰۰۰ متر برسد. به خلبانان خارجی هم اجازه پرواز نمی‌دهد. گفته می‌شود این امکانات در نپال وجود دارند.
بنابراین شاید صعود از پاکستان برای سه کوهنورد ایرانی گران تمام شد. تجسس باید هرچه سریعتر انجام شود اما پاکستان از این نظر دچار محدودیت و فقر امکانات است.
آقای حاج سعید می گوید حضور یک عضو باتجربه در کمپ اصلی اهمیتی انکارناپذیر دارد. در زمان ریاست صادق آقاجانی با وجود مشکلاتی که مدیریت او داشت اما خودش در تمام صعودهای بالای هفت یا هشت هزار در هیمالیا در کمپ اصلی حضور داشت و تیم را هدایت می کرد به همین دلیل صعودها با کمترین حادثه به پایان می‌رسید. یکبار که آقای آقاجانی نتوانسته بود در کمپ اصلی باشد محمد اراز جان خود را از دست داد و این اهمیت موضوع را نشان می‌دهد."
کیومرث بابازاده کوهنورد قدیمی و مدیر این پروژه نتوانسته با تیم سفر کند چون این پول صرف پرداخت وثیقه سربازی یکی از اعضای تیم شده و او مجبور شده از سفر با تیم صرف نظر کند و بجای هدایت تیم از کمپ اصلی از تهران این کار را انجام دهد.
در زمانی هم او باید برای تجسس و امداد فعالیت می‌کرده ظاهرا تماس‌های پرشماری که با او از همه سو گرفته می‌شده دردسر شده بوده است.
رامین شجاعی هم که در کمپ اصلی هدایت تیم را برعهده داشته بعلت بیماری ارتفاع مجبور به پایین آمدن شده و به گفته آقای حاج سعید این نشان می‌دهد که "برای پروژه ای با این عظمت تیم پنج نفره تیم کوچکی بوده و منابع مالی و حمایتهای که تیم لازم داشته کافی نبوده است."
در ده سال گذشته که هیمالیانوردی و فتح قله‌های بالای هشت هزار متر در ایران بطور جدی شکل گرفته، هشت کوهنورد در هشت حادثه جداگانه جان خود را از دست داده‌اند اما این بدترین حادثه کوهنوردی ایران بوده که سه نفر با هم جان باخته‌اند.
آقای حاج سعید می‌گوید دنبال مقصر گشتن دردی را دوا نمی‌کند:"هیمالیا و ارتفاعات بالای هشت هزار متر حتی برای ماهرترین کوهنوردها و کاملترین امکانات و تدارکات خطرناک است و همچنان قربانی می گیرد."
"باشگاه آرش همیشه در مقابل فدراسیون بوده و حالا این نگرانی وجود دارد فدراسیون با طرح این مسئله که این صعود بدون مجوز بوده به نوعی قصد انتقام‌گیری از باشگاه آرش را دارد."
آقای حاج سعید به نقل از دوستانش می‌گوید پدر پویا کیوان درباره این که جنازه فرزندش بر بالای کوهها مانده گفته است خود پویا خواسته بوده اگر چنین اتفاقی افتاد "عقاب را از بلندا به زیر خاک نکشانید."
این سه کوهنورد هم توان کوهنوردی مستقل ایران را اثبات کردند هم ضعف امکانات و تدارکات، عدم حمایت و تقابل فدراسیون و باشگاه‌های مستقل.
اگر فدراسیون خود را متولی انحصاری کوهستان و صعود نداند و کوهنوردان مستقل را مایه اعتلای این ورزش تلقی کند، اگر با ضوابط و قواعد دست و پا گیر و غیر متعارف بر دشواری‌های فتح کوه اضافه نکند و اگر باشگاه‌های مستقل هم بدانند همکاری با فدراسیون کارهایی عظیم‌تر از این را میسر می‌کند شاید دیگر عقاب از بلندا به زیر خاک کشیده نشود.