۱۳۹۲ مهر ۲۱, یکشنبه

پناهجویی، سفری پرخطر و طولانی، مقصدی نامعلوم


همه ساله بسیاری خود را با قایق‌هایی ناایمن به استرالیا می‌رسانند
تونی ابوت، نخست وزیر جدید استرالیا به تازگی و با آغاز رسمی کارش، سیاست های خود را در زمینه پناهجویان به مرحله اجرا گذاشته است. از این پس همه پناهجویانی که خود را با قایق به استرالیا می رسانند، توسط نیروی دریایی این کشور به اندونزی بازگردانده خواهند شد.
این سیاست از سوی گروه های مدافع حقوق بشر مورد انتقاد قرار گرفته است.
هر ماهه هزاران مهاجر سفری خطرناک بر اقیانوس هند را آغاز می‌کنند تا خود را به سواحل استرالیا برسانند.
بسیاری از آنان کسانی هستند که از دشواری‌های زندگی در کشورهایی چون افغانستان و سری‌لانکا می‌گریزند.
آنها برای این منظور مبالغ هنگفتی به قاچاقچیان انسان می‌پردازند، کسانی که مسافران را با قایق‌هایی معمولا ناایمن به دریا می‌برند.
مساله پناهجویان یکی از عمده‌ترین بحث‌های رقابت انتخاباتی استرالیا بود و هر دو طرف سیاست‌های سخت‌گیرانه‌ای را در این مورد پیشنهاد می‌‎کردند.
بی‌بی‌سی پای صحبت سه پناهجو نشسته است.

رفتن از افغانستان

حبیب الله که ۴۱ ساله است در کابل زندگی می‌کند. او دارای سه دختر نه ساله، هشت ساله و چهار ساله است. حبیب الله و خانواده‌اش امیدوارند هر چه زودتر افغانستان را ترک کرده و یک سفر طولانی و خطرناک را شروع کنند به این امید که زندگی تازه و امنی را در استرالیا آغاز کنند.
حبیب الله می‌گوید: "من یک فعال جامعه مدنی هستم و برای دفاع از حقوق افرادی که از خشونت ها صدمه‌دیده اند تلاش زیادی کرده‌ام. از آنجا که من برخی از موارد نقض حقوق بشر را در دادگاه مطرح کرده‌ام، با مشکلات زیادی مواجه شده‌ام. سه بار به زندان افتاده‌ام و دو بار به من حمله شده که حمله دوم با ضربات چاقو بود. آنها قصد کشتن من را داشتند."
"فکر کردم چنانچه کشته شوم، همسر و سه دخترم آینده تاریکی خواهند داشت. به همین جهت تصمیم گرفتم از افغانستان خارج شوم. برای اقامت، استرالیا را انتخاب کردم چون کشوری است که به حقوق بشر احترام می‌گذارد. می‌خواهم دخترانم جایی به مدرسه بروند که آرام باشد و هر لحظه در باره خشونت، بمبگذاری‌های انتحاری و قتل نشنوند."
"چند نفر از اقوام من در اندونزی زندگی می‌کنند. آنها آدرس یک آژانس مسافرتی در کابل را به من دادند. این آژانس با قاچاقچیانی که اشخاص را از راه‌های غیرقانونی به کشور دیگری می‌برند، تماس دارد. من خودم قاچاقچیان را ملاقات نکرده‌ام ولی آژانس مسافرتی می‌گوید ما به زودی سفرمان را شروع می‌کنیم."

"البته این قمار بزرگی است. قاچاقچی کسی نیست که بشود به او اطمینان کرد. ولی این گونه افراد تا کنون به خویشاوندان ما کمک کرده‌اند که از افغانستان خارج شوند و ما حق انتخاب دیگری هم نداریم بنا براین باید به آنها اطمینان کنیم. به ما گفته‌اند که اولین مقصد ما هند است. از آنجا به مالزی و سپس اندونزی خواهیم رفت. برای این که ویزای تحصیل و کار در مالزی به ما داده شود باید ۲۱ هزار دلار پرداخت کنیم؛ شش هزار دلار برای من، شش هزار دلار برای همسرم و سه هزار دلار برای هر یک از سه دخترم. باید نیمی از این مبلغ را قبل از شروع سفر و بقیه را هنگام رسیدن به مالزی پرداخت کنم."
"تهیه یک چنین پولی بسیار مشکل است. ناچار شدم مقداری پول از خویشاوندانم قرض بگیرم و برای تهیه بقیه پول اموال و لوازم منزلم را بفروشم. ما از تلویزیون و رادیو شنیده‌ایم که سفر دریایی از اندونزی به استرالیا چقدر خطرناک است. کشتی‌هایی که مسافران را می‌برند برای سفرهای دریایی طولانی مناسب نیستند. بسیاری بیشتر از ظرفیت مسافر سوار می‌کنند و خیلی از این کشتی‌ها هم غرق می‌شوند."
"ولی با این وجود، ما می‌بینیم که بیشتر پناهجویان به استرالیا می‌رسند و زندگی تازه‌ای را در آنجا شروع می‌کنند. به همین جهت حاضریم مشکلات را قبول کنیم و در عوض به محلی برسیم که بتوانیم زندگی آرامی داشته باشیم. من ناچارم کشور خودم را ترک کنم برای این که بتوانم از خودم محافظت کنم و زندگی بهتری برای فرزندانم فراهم کنم. من از این که ناچار به ترک افغانستان هستم خیلی ناراحتم، برای این که من اینجا متولد شده‌ام و قبر پدر و مادرم اینجاست. ولی راه دیگری برای خروج از این وضعیت ندارم."
"شنیده‌ایم که دولت استرالیا پناهجویان جدید را به جزیره پاپوآ گینه جدید، می‌فرستد. در گذشته مقامات استرالیا چندین بار تهدید کرده بودند که دست به این کار خواهند زد ولی عملا کاری نکرده بودند. پناهجویان مشکلات زیادی دارند و دولت استرالیا طبق کنوانسیون‌هایی که امضا کرده و بنا بر وظیفه جامعه بین المللی، باید پناهجویان را بپذیرد."
"ما اشخاصی را می‌شناسیم که از طریق سازمان ملل متحد تقاضای پناهندگی کرده‌اند. این روند مدت بسیار زیادی طول کشید و نهایتا با تقاضای بسیاری از آنان، با وجود این که دلایل قانع کننده برای پناهندگی داشتند، موافقت نشد. به همین جهت من به امید این که زودتر به مقصد برسیم، مسیر خطرناک را انتخاب کردم."

گیرافتادن در جزیره کریسمس

سعید اهل تهران است. او که به یک خانواده متوسط تعلق دارد، پس از آن که از اسلام به مسیحیت گروید، تصمیم گرفت از ایران خارج شود چون تغییر دین در ایران جرم محسوب می‌شود. سعید با کشتی از اندونزی به جزیره کریسمس رفت. او درست سه روز قبل از این که مقررات جدید مهاجرت در استرالیا به اجرا درآید در این جزیره از کشتی پیاده شده بود. مطابق مقررات جدید تمام تازه‌واردین باید برای رسیدگی به پرونده شان به جزیره پاپوآ گینه جدید انتقال یابند و چنانچه با تقاضا پناهندگی آنان موافقت نشود، اجازه نخواهند داشت در استرالیا اسکان یابند. این موضوع سبب شده که سعید احساس نومیدی شدیدی کند. وی در مکالمه تلفنی به فریبا صحرایی از بخش فارسی بی بی سی چنین گفت:
"من برای این که در انتخاب ایمان و مذهبم آزاد باشم از ایران فرار کردم. من اگر از مقررات جدید اطلاع داشتم هرگز استرالیا را انتخاب نمی‌کردم. سفر دریایی سه روزه من از اندونزی به جزیره کریسمس وحشتناک بود. من مرگ را در مقابل چشمانم دیدم."
"همه ما برای این که به اینجا برسیم جان خود را به خطر انداخته بودیم. ولی حالا به ما می‌گویند به ما مربوط نیست که چطور اینجا وارد شدید؛ چه بخواهید چه نخواهید مجبورید به پاپوآگینه جدید بروید."
"من واقعا احساس افسردگی می‌کنم. من تنها فرزند خانواده‌ام بودم و ما هیچ مشکل مالی در ایران نداشتیم. اگر من را به پاپوآ گینه جدید بفرستند در آنجا خودکشی می‌کنم. اگر والدینم این مصاحبه را گوش می‌کنند، شاید آخرین باری باشد که صدای مرا می‌شنوند. وقتی قدم به خاک پاپوآ گینه جدید گذاشتم دیگر هرگز صدای من را نخواهند شنید."

درانتطار پناهندگی در استرالیا

معروف مشفی شریف، که سی و هشت ساله است، به اقلیت تامیل در سریلانکا، تعلق دارد. او سال گذشته پس از پیوستن به یک حزب سیاسی چپگرای رادیکال، و نامزد شدن در انتخابات محلی، با تهدید های حزب حاکم روبرو شد و تصمیم گرفت از سریلانکا خارج شود.
مصروف مشفی شریف می‌گوید: "استرالیا اولین انتخاب من نبود. انتخاب اول من ایتالیا بود. ولی چون در آنموقع احساس امنیت نمی‌کردم تصمیم گرفتم هر چه زودتر از کشور خارج شوم. در همان موقع بود که از طریق تماس‌های بازرگانی که داشتم باخبر شدم که شخصی در حال ترتیب دادن برنامه بردن عده‌ای با کشتی به استرالیا است. به این فکر افتادم که بهتر است من هم از این فرصت استفاده کنم."
"وقتی به ملاقات مردی که مسئول اصلی این برنامه بود رفتم، واقعا اطمینان بخش به نظر می‌رسید. من از این که این سفر خطرناک است تا حدودی آگاه بودم ولی او به من گفت این سفر بخصوص، مانند بقیه سفرها مشکل یا خطرناک نخواهد بود. او اطمینان داد که سفر امن و کاملا راحتی خواهد بود."
"هزینه این سفر برای هر مسافر معادل هفت هزار و پانصد دلار آمریکا بود. من در ظرف سه روز این پول را تهیه کردم. خودم کمی پول داشتم ولی بیشتر مبلغ درخواستی را از دوستانم قرض گرفته بودم. از این لحاظ من خوش شانس بودم چون بعضی وقتها تهیه یک چنین مبلغی چندین روز یا هفته طول می کشد."
"سفر از آنچه فکر می‌کردم به مراتب خطرناک‌تر بود. ما با یک قایق ماهیگیری راه افتادیم و بعد به یک کشتی که عده زیادی مسافر داشت منتقل شدیم. فکر می کنم این کشتی ظرفیت ۴۰ مسافر را داشت ولی ما ۱۱۷ نفر بودیم."
"سوار کردن یک چنین عده زیادی واقعا تعجب آور بود. مسئولین فقط روزی یک بار به ما غذا می‌دادند که هیچ وقت مقدارش کافی نبود. این بسته به شانستان بود که به شما غذا می‌رسد یا نه. تمام آب آشامیدنی پس از ۱۰ روز تمام شد. می‌خواهم نکته‌ای را بگویم که قبلا هرگز نگفته بودم: نمی‌دانستم زنده خواهم ماند یا نه."
"چون همه اطراف ما آب بود هیچ نمی‌دانستم کجا هستیم. در هفدهمین روز سفرمان بود که چشممان به خشکی افتاد و کشتی به همان طرف حرکت کرد. ولی وقتی نزدیک تر شدیم یک کشتی نیروی دریایی استرالیا مانع حرکت ما شد و ما فهمیدیم به جزایر کوکاس، که تحت کنترل استرالیا است رسیده‌ایم."
"این محل، واقعا یک جای توریستی است و برای بازداشت شدگان تسهیلاتی ندارد به همین جهت بعد از چند روز همه ما را به جزیره کریسمس فرستادند. ولی پس از چند روزی که آنجا بودم، چون دچار عفونت ریوی بودم، از نظر سلامتی مشکل پیدا کردم. به دلیل بیماری مرا برای معالجه به بندر پرت، در خاک اصلی استرالیا انتقال دادند. معمولا به تقاضای پناهندگی در جزیره کریسمس رسیدگی می‌شود و فقط وقتی که مطمئن شوند ادعای شما برای پناهندگی واقعی است، می‌توانید به خاک اصلی استرالیا قدم بگذارید."
"حالا من در ملبورن درانتظار جواب نهایی به درخواست پناهندگی‌ام هستم. تمام خانواده و دوستانم در سریلانکا هستند. ترک آنها بسیار مشکل و ناراحت کننده بود. ولی فکر می کنم دلایل قوی برای قبول پناهندگی من وجود دارد و در آنصورت خواهم توانست خانواده‌ام را هم به استرالیا بیاورم."
"علاوه بر این، در سریلانکا چون یک بازرگان بودم وضع مالی‌ام خوب بود و استقلال و آزادی خودم را داشتم. در اینجا من با سه یا چهار سریلانکایی دیگر زندگی می کنم و فقط مایحتاج اولیه ضروری در اختیار ما قرار می گیرد."
"می خواهم با فروتنی به هموطنان سریلانکایی خودم بگویم: به این سفر نیایید و تضمیناتی را که قاچاقچیان به شما می دهند باور نکنید. آنها فقط از بدشانسی ما بهره می‌برند."

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر